سید محسن موسوی

نویسنده: سید محسن موسوی (دکترای تخصصی حکمت هنرهای دینی) ـ ۱۳۹۶

نقش یوگا را در حکمت هنر هند

یوگا، بنیان نظری حکمت هند است. یوگا یکی از دارشاناهاست و دارشانا رویکرد نظری به ادراک واقعیت هستی است. یوگا، یکی از دارشاناهای آستیک است. از دیدگاه یوگا، مبنای رستگاری و آزادی انسان، عمل است. یوگا در حقیقت مکتب عملی اندیشه‌های هندی است.

از آنجا که رَستن از هستن، غایت تمام دارشاناهای هندی است، لذا دارشانا‌ها این رَستن را در ادراک عمیق می‌دانند، اما یوگا این رستن را در عمل دقیق که همان ریاضت است می‌داند. یوگا به اصول 25 گانه سانکیاها (sankhya)، یک اصل جدید به عنوان ایشوارا (روح کل)، اضافه می‌کند. عده‌ای در صدد ایجاد هم‌خوانی میان روح کل (ایشوارا) و روح مطلق هگل برآمده‌اند. روحی که اتصال یافتن به آن به نوعی رهایی یافتن از رنج های عالم است. یوگا معتقد است که سانکیاها فقط معرف مقصد به انسان هستند، ولی هرگز قادر به رساندن انسان به این مقصد نیستند، لذا یوگا با مشی عملی در صدد رسانیدن انسان به این مقصد است. شاید به نوعی مکتب عرفان عملی ما نیز با تأکید بر مشی عملی عارف، اشاره به همین مطلب دارد اما در بررسی تشارکت بین عرفان اسلامی و عرفان هندی، بیشتر آموزه‌های بودایی، مورد نظر محققین قرار گرفته است.

یوگا از ریشه یوج و به معنای پیوستن است و ریشه یوگا به ماقبل ودایی می‌رسد. یوگا در لغت معادل با یوغ فارسی است. در یوغ معمولاً یک انفصال و یک اتصال قابل رویت است. حقیقت یوگا به معنای اتصال به معنا و گسست از رذایل است. مهمترین منبع یوگا، بهگودگیتاست که به جهت دریافت و فهم امهات یوگا، می‌توان آن را مطالعه کرد. دومین منبع، یوگاستره است که در قرن دوم پیش از میلاد توسط حکیم بزرگ بودایی پاتانجلی (Patanjali) تعلیف شده است. در یوگا یک اصل بنیادین وجود دارد به نام گانا (Guna) که به معنای «سه گونه» است و گانا معادل مفهوم گونه ایرانی است. این سه اصل عبارتند از: ستوه (Sattva)، رجس (Rajas) و تمس (Tamas) ،ستوه همان نور و روشنایی است. یعنی معادل لوگوس و فرزانگی و همان کلمه در مسیحیت است. نهایتاً معادل علم، نفس، روح و ذهن است. در اینجا اشاره به وجه آتمنی است، مثل خیال که شامل خیال متصل به خیال منفصل است. ستوه همان عاملی است که سبب می‌شود ما به سمت نور حرکت کنیم و از رنج هستن، خویش را برهانیم، چنانکه عارف نیز با نور خود، راه را می پیماید. رجس نیز همان تقوی، قدرت، حرکت و رستگاری است.

آدمی در رجس باید دائم‌المراقبه باشد و هیچگاه معیار فرقان را از دست ندهد، تا اینکه راه را گم نکند. تمس نیز، تاریکی و ظلمت و فسق و فجور است. در بیان کلی باید گفت که اگر ستوه به رجس پیوند یابد، راهی برای رستن و رستگاری یافته است و اگر به تمس پیوست، مسیری انحرافی را طی نموده و مرتب در سامسارا و کارما یعنی سیر باطل و تناسخی تولد و مرگِ غیر راستین، قرار می‌گیرد. آنچه که یوگا در پی آن است، رستن و رستگاری است، یعنی جدایی مطلق روح از ماده است.

سانکیا‌ها می‌گوید، حقیقت رستگاری آن است که ستوه (عامل اندیشیدن انسان) به ضرورت تفکیک روح (Jiva) از ماده (Ajiva) برسد.

در عالم هندی یوگا شرط ضروری هنر است و ما به واسطه یوگا با هنر آشنا می‌شویم. در هند دو اصطلاح برای هنرمند وجود دارد، یکی یوگین (Yogin) به معنای هنرمند خلاق و دیگری شیپن (Shipan) که به معنای صناعت کار ماهر است. یوگین کسی که با انجام اوامر و دور شدن از نواهی، روح خود را خدایی می‌کند، پس در شرق، هنر مُظهر است و اصالت وجودی ندارد. هنر همان آشکار کننده فضائل می‌باشد. پس غایت هنر، فضیلت است، پس یوگا نیز عامل ادراک این حقیقت است. لذا شعار اساسی این است که «اگر کسی یوگا نمی‌دانند وارد نشود».

یوگا شرط ضروری برای یوگین است. در واقع یوگین با یوگا به حقیقت می‌رسد. اگر یوگین قلبش صاف شود، آیینه جمال الهی می‌گردد. شیپن‌ها هم اگر بتوانند کار خلاقانه انجام بدهند، می‌توانند به یوگین تبدیل شوند. پس هر کس یوگا را انجام ندهند، قدرت نمایش آثار الهی را در کارهای خود، ندارد.

یوگا نیز همچون هر شیوه موثر دیگری، راه‌هایی را برای آزادی ذهن از فریب جهان، ارائه می‌کند، که به ترتیب عبارتند از:

۱- یاما (Yama) مرحله تقوا و خودداری

2- نیاما (Niama) مرحله نظم در زندگی و عمل به فرایض و ترک محرمات

3- آسانا (Asana) اصولی که واضح حرکات جسمی و فیزیکی است، مثل نوع نشستن و تمرکز توسط جسم

۴- پرانایاما (Pranayama) تمرکز در نگهداری و حبس کردن نفس که با آسانا همراه است.

۵- پراتی‌هارا (Pratyhara) مرحله تجرد در عالم محسوس

۶- دهارانا (Dharana) مرحله تمرکز نیروی معنوی

۷- دیانا (Dhyana) معادل تفکر و مراقبه

۸- سمادهی (Samadhi) مرحله ی استغراق و فنای شاهد در مشهود و ناظر در منظور

در دوره پایان ودایی، درونگرایی مورد توجه قرار می‌گیرد و برای پرهیز از عبادات های طاقت فرسا، انسان به مناجات باطنی روی می‌آورد، به عبارتی در این مرحله نور را می‌بایست در درون جستجو کرد. این درون‌گرانی سبب گردید که انسان به دنبال یوگا برود، زیرا یوگا بر انسان قدرتی عرضه می‌کرد که بر همه عوامل محدودیت‌‌زای بیرون، غالب می‌آمد.یوگا، این توانایی را دارد که به انسان هشت قدرت عالی عطا کند که عبارتند از:

۱- آنیما، یعنی قدرت و توانایی در کوچک کردن خود و پنهان شدن از چشم مردم

۲- مهیما، که به ما قدرت بزرگ شدن و رسیدن به ابعاد عظیم را می‌دهد.

۳- گلهیما، که قدرت سبک کردن خود و راه رفتن بر روی آب و در هواست.

۴- گریما، که قدرت یافتن در هم وزن شدن با جهان است.

۵- پراپتی، که قدرت کسب همه خواسته‌ها به اراده خود و همچنین علم یافتن به ذهن دیگران و گذشته و آینده است.

۶- پرکامیا، که قدرت لذت بیکران و رسیدن به رضایت مطلق است.

۷- ایسیتوا، که تسلط برهمه چیز از جمله مرگ و موت اختیاری است.

۸- وسیتوا، که با جادو کردن آدمی قدرت تصرف و ولایت تکوینی را بدست می‌اورد.

البته پس از رسیدن به این قدرت‌ها، این سوال پیش آمد که ما به چه جهت به این قدرت‌ها نیازمندیم؟ یوگا می‌گوید اساسا انسان دارای ذهن پراکنده است ( مایا) و تلاش من آن است که آن را از پراکندگی بیرون بیاورم. یوگا به ما شهودی را نشان می‌دهد که حقیقت اٌبژه، در صورتگر ظاهر شود، چنانکه او در این مرحله می‌تواند این دریافت ظهور شهودی را ترسیم کند.

کومارا‌سوامی، عارف و محقق بزرگ هندی در باره یوگا، می‌فرمایند: «آنچه که یوگا به شما نشان می‌دهد، همان است که هنر نشان می‌دهد. خیلی ها در مورد زیبایی خوانده‌اند، اما کسی این زیبایی را واقعا درک می‌کند که از خودش خارج شده باشد.

پایان