نویسنده: سید محسن موسوی (دکترای تخصصی حکمت هنرهای دینی) ـ 1400
«حراجی آثار هنری، تهران»
ابتدا برای آشنایی با این موضوع و اینکه چه آثاری در این حراجی، قابلیت خرید و فروش را دارند، توجه شما را به این مطلب، جلب میكنم، که تنها آثاری مجوز حضور در این حراجی را دارند که در حوزهی هنرهای تجسمی مدرن و معاصر (نوگرا) شامل بر نقاشی، مجسمه، عکس و نقاشیخط، قرار داشته باشند؛ همچنین آثار هنرمندان کلاسیک ایران، مانند کمالالملک و شاگردان او نیز در این حراجی قابل عرضه هستند.
اکنون باید ببینیم، چه مسائلی در برگزاری یک حراجی واقعی از آثار هنری، اهمیت بیشتری دارند.
در كارشناسی آثار هنری، معمولا از شیوههای مختلفی استفاده میشود، که بخشی از آنها، به اصالت هویتی اثر و مالکیت مادی و معنوی آن میپردازد و بخش دیگر به سلامتی و ساختار فیزیکی آثار، توجه دارد. در ایران، در بخش اول، با امضای چند كارشناس متبحر هنر (تأیید نهاد هنر)، اصالت اثر تایید میگردد، ولی بخش دوم همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد؛ یعنی ما نمیتوانیم یقینا به این مطلب برسیم که یک اثر هنری، تمامی مسیر گرفتن تأییدیه سلامت ساختار فیزیکی خود را طی کرده باشد.
بعضی از این روشها عبارتند از :
الف ـ بررسی مواد و متریال از لحاظ دوام و ماندگاری، مثلا در نقاشی، استفاده از بومهای سنتی، كنواس با الیاف طبیعی یا مصنوعی، زیرسازی بوم و استفاده از رنگهای اصیل و روغنها و ورنیهای فاسد نشدنی یا رنگهایی كه با پایه آب ساخته میشوند و بررسی رنگینهها و رنگیزههای موثق و سلامت فیزیکی و مرمتی نبودن اثر، امر بسیار مهمی است.
ب ـ شرایط نگهداری فیزیکی اثر در گذشته و سلامت فعلی آن، شامل بر، بررسی باكتریهای مضر روی اثر و گندهزدایی و ضد عفونی در اتاق بخار، برای ایجاد شرایطی كه عمر اثر در آینده، طولانیتر باشد.
ج ـ بررسی اصالت اثر با استفاده از نسخهشناسی، شناسنامهخوانی، سندیابی و جستجوی راده و ركابه و نهایتا استفاده از تكنیك پرتونگاری (ایكسری) و در مواردی بازتابخوانی تراکم و خوانش عمق رنگ (دنسیته) با دستگاه دنسیتومتر كه عمق رنگها را بررسی میكند.
د ـ و نهایتا بررسی سابقهی بازاریابی و بازارسازی (مارکتینک) اثر، که گمانهزنی در مورد قدمت و قیمت اثر است؛ كه مثلا مربوط به چه زمانی است و یا اینكه از حراجی قبلی با چه قیمتی بیرون آمده و در شرایط جدید، با تمام مسائلی كه مطرح شد، آیا کاهش قیمت داشته یا افزایش قیمت، یا اینكه اولین مرتبهای است كه اثر، به بازار آمده و عرضه شده است. در حقیقت مظنه قیمت اثر، اگر درست محاسبه شود، نباید تابع حراج قبلی بوده و همیشه این ریسك برای صاحب اثر، مثل همه معاملات دیگر باقی باشد كه در هر لحظه، قیمت اثر با شرایط روز، قیمتگذاری میشود. این از جمله عواملی است كه جذابیت حراج را افزایش میدهد. به عنوان مثال در خیلی از حراجیهای معتبر، گاه یك اثر هنری، اصلا به فروش نمیرسد و خریدار ندارد و ممكن است حتی با قیمت بسیار پایینتری از معامله قبلی، به فروش برسد، كه امری طبیعی است.
ه- اگر اثری دارای هویت ملی و اصطلاحاً شناسنامهدار باشد، ذات معنوی این اثر، به فرهنگ عمومی تعلق دارد، اگر چه در ظاهر در اختیار صاحب اثر است. به عنوان مثال تابلویی از کمالالدین بهزاد اگر چه متعلق به یك شخص باشد، ولی ذات آن اثر متعلق به فرهنگ ملی و عمومی ایرانیان است، یا مثلا برگی از شاهنامه دموت كه در اختیار مجموعهدار و سارقی به نام دموت قرار داشت، اگر چه فعلاً متعلق به وارث ایشان یا شخص دیگری است، ولی ذاتاً، هویت معنوی آن، مربوط به فرهنگ و ملیت ایرانی است، لذا در چنین شرایطی ارگانهای فرهنگی و دولتی، وارد میدان شده و تمام همت خود را برای خرید آن اثر، برای حفظ و نگهداری آن در موزه و در معرض دید عموم گذاشتن، به كار میگیرند؛ همان كاری كه در چند سال پیش، مرحوم دكتر حبیبی برای بازگرداندن اوراقی از شاهنامه تهماسبی انجام داد. گاهی نیز اثر هنری، چنین خاصیتی ندارد، و خریدار ممكن است از آن اثر، در اتاق خواب خود، یا فضایی کاملا شخصی، بخواهد استفاده كند، كه هیچ محدودیتی ندارد.
منحصر بهفرد بودن یك اثر، فقط به دلیل سرشناس بودن هنرمند، یا كیفیت اثر هنری تعیین نمیشود، بلكه فرایندی دو سویه است كه بین اثر هنری و مخاطبان اثر هنری، صورت میپذیرد، و مؤلفههای بسیار متنوعی دارد. در شرایطی خاص، خریدار حرفهای، با آگاهی از این امر، و آگاهیهای اقتصادی خود، اقدام به خرید این اثر هنری میکند و تملک این اثر را بهدست میآورد. ممکن است این اقدام بر اساس یک تمنای شخصی و یا سوداگری مالی باشد. در واقع تا اینجا هیچ مشکلی وجود ندارد، اما بحث اصلی از اینجا آغاز میگردد كه اگر بین فروشنده، متصدیان حراجی و خریدار، برای تعیین نهایی قیمت یك اثر هنری و چكش آخر، تبانی صورت بگیرد، كلیه مبانی فوق، مورد خدشه واقع شده و از لحاظ شرعی، تدلیس صورت گرفته و معاملهای غیر واقعی خواهد بود، كه اگر چه، چند روزی موجب گرمی و رونق بازار است ولی نهایتاً چهرهی واقعی خود را به نمایش خواهد گذاشت و موجب سرافكندگی آن حراجی خواهد شد.
اکنون از زوایای دیگری، بر این پدیده، نظر میافکنیم.
-اقتصاد هنر، امر بسیار مهمی است و جدیدا در بعضی از دانشگاهها، به عنوان دو واحد درسی تدریس میشود. تمام عاملین هنر، باید بدانند که مزد زحماتشان، باید گرفته شود، اما مزدی عادلانه، یعنی هنرمندان در هر سطحی که هستند، باید این امکان را داشته باشند که در فضایی عادلانه و متعارف، آثارشان را عرضه کرده و به فروش برسانند.
-معیارهای دوگانهای که در ارجگذاری آثار هنری در حراجیها، بهکار میروند، به هیچوجه علمی و ضروری نیستند، یعنی قابلیت تعمیم ندارند و نمیتوان آنها را به عنوان احکامی جامع، توصیه کرد.
-نقش نهاد هنر در این امر بسیار مهم است و نباید منفعلانه عمل کنند، و لااقل با نقدهای صحیح، اجازه ندهند که وزنه این تصمیمگیریهای مالی به سمت سوداگران هنری، سنگین شود. شاید بتوان در میدانی آزاد و تخصصی، عیار این آثار را از لحاظ علمی و هنری مشخص کرد و پیوستهایی که به صورت کاذب، موجب فربه شدن قیمت این آثار است را مشخص نمود.
-بر اساس نظر هایدگر، آثار هنری یک وجه شیئوارگی هم دارند که به نظر میرسد، نباید هیچگاه بر وجه محتوایی آنها غلبه کند، اما گویی در این حراجیها، احتمالا وجه شیئیت این آثار نیز اهمیت بالایی دارد.
-پیشنهاد میگردد که بعضی از آثار هنری که ارزش ملی دارند و جزو هویت ملی ما محسوب میگردند، از طریق خرید دولتی، از این چرخهی خرید و فروش خارج شده، و به مکانی مطمئن مثل موزهها، برای نمایش عمومی انتقال یابند، چون هیچ تضمینی برای امنیت و سلامت آنها وجود ندارد. مثلا ما نمیتوانیم مجسمهی پییتا و تابلوی مونالیزا را به کسی بفروشیم که صلاحیت نگهداری آنها را به عنوان گنیجهی آثار هنری جهان، ندارد.
آنچه از ظاهر حراجی تهران، در چند سال اخیر، به نظر میرسد، آن است كه حد و اندازههای قیمتگذاری این آثار، بسیار فراتر و فربهتر از جیب ملی ما ایرانیان است و حراجی تهران، مجلس سنایی هنری است كه نه حتی برای هزار فامیل، بلكه برای پنجاه یا صد نفر از متمولین كشور، برگزار میشود كه در شرایطی خاص، این آثار را خریداری میکنند. این حراجی هیچ سنخیتی با شرایط فعلی مملكت ما ندارد و شاخهای فانتزی از بدهبستان مالی ثروتمندان است. به نظر میرسد این حراجیها، راه بیتناسبی را با شرایط فرهنگی و اقتصادی کشور، میپیمایند و هرچه بیشتر مورد بیاعتمادی کنشگران واقعی عرصهی فرهنگ و هنر، واقع میشوند. تصور بفرمایید اگر مرحوم سهراب سپهری میدانست که قطعه شعری را که مظلومانه در باب نقاش بودن خود سروده است، چگونه در آثار نقاشی او، تفسیر میشود و نقاشیهای سادهی او را با قیمتهای نجومی معامله میکنند، چه احساس ناخوشایندی به او دست میداد.
«اهل کاشانم
پیشهام نقاشی است
گاهگاهی قفسی می سازم با رنگ، میفروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانی است
دل تنهاییتان تازه شود .
چه خیالی، چه خیالی، … می دانم
پردهام بیجان است .
خوب میدانم ، حوض نقاشی من بیماهی است. »
دیدگاه خود را بنویسید