نویسنده: سید محسن موسوی (دکترای تخصصی حکمت هنرهای دینی) ـ پاییز ۱۴۰۰
مسعود کیمیایی، سینماگر یا نقاش؟
مدتی است که هنرپیشهها شعر میگویند و آواز میخوانند، سینماگران نقاشی میکشند، ورزشکاران هنرپیشه میشوند، و …
چندی پیش در گالری نقاشی خانم لیلی گلستان، نمایشگاهی از آثار نقاشی آقای مسعود کیمیایی برگزار شد. کیمیایی، فیلمساز مطرح کشور، با فیلمهایی چون قیصر، قاتل اهلی، رضا موتوری، خاک، سفر سنگ، داشآکل و …
این نمایشگاه با حواشی متعددی، از جمله اعتراض جمعی از اهل هنر و فعالان حوزهی هنرهای تجسمی روبرو گردید. مخالفان برگزاری این نمایشگاه، معتقد هستند که آقای مسعود کیمیایی، کارگردان بزرگی در سینمای ایران است ولی تخصص چندانی در هنر نقاشی ندارد، پس بهتر است پای خود را در کفش نقاشان نکند. از جمله کسانی که این اعتقاد را داشتند، جناب قطب الدین صادقی بود. عدهی نیز لیلی گلستان را به تجارتگری صرف در عرصهی هنر، متهم کردند و او را به عنوان کسی که در مقام یکی از بازوهای نهاد هنر، فعال است به پارتیبازی در گزینش هنرمندان و برپایی نمایشگاه، برای افراد خاص، به باد انتقاد گرفتند. ما میتوانیم از چند زاویه به این موضوع، نظر کنیم. اول اینکه به تجزیه و تحلیل بصری و تجسمی آثار نقاشی کیمیایی بپردازیم و دوم اینکه از منظر یک جریان فرهنگی – هنری، به این موضوع توجه کنیم، و بر اساس انتقادهایی که دستاندرکاران حوزهی فرهنگ و هنر به این نمایشگاه داشتند، به موضوع نظری بیفکنیم. من بخش دوم را انتخاب کردهام.
نخست باید به این پرسش پاسخ دهیم که آیا هر شخصی میتواند نقاش، به معنای هنری آن باشد؟
پاسخ: در جهان هنر، هیچ محدودیتی برای هیچ شخصی در خلاقیت و تولید آثار هنری وجود ندارد و هر انسانی در پیگیری تمناها و تجربههای درونی و علایق و دغدغههای خود و به ظهور رسانیدن آنها، در قالب یک اثر هنری آزاد است، چه بخواهد آنها را به نمایش عمومی بگذارد و چه بخواهد آنها را در یک مکان شخصی نگهداری کند. پس مسعود کیمیایی نیز مثل هر شخص آزادی، حق دارد که به نقاشی بپردازد.
دومین پرسش این است که آیا نهادهای هنری، از جمله گالریداران، این حق را دارند که آثار هنری هر شخصی را که خواستند، به نمایش بگذارند؟
پاسخ: در جهان هنر، این گزینه نیز آزاد است و هیچ دستورالعملی برای ممیزی آثار هنری، از این منظر، وجود ندارد. البته فعلا وارد حد و حدودهای شرعی، عرفی و آکادمیک، نمیشویم.
جرج دیکی، از نظریهپردازان نظریهی نهادی هنر، که آخرین نظریه علمی در باب هنر است، معتقد است که اثر هنری، تنها زمانی میتواند عنوان اثر هنری به خود بگیرد که در بافت نهادی خود، که از آن به عنوان جهان هنر یاد میشود، شکل گرفته باشد. آرتور دانتو نیز معتقد است، برای اینکه چیزی را هنر بدانیم، نیازمند تأییدیه از جایی هستیم که نمیتوانیم آن را به صورت ملموس ببینیم و آن نهاد هنر است. لوینسون نیز حتی به بافت اجتماعی نیز معتقد نیست و در میدانی خارج از فضای فرهنگی و اجتماعی، قایل به تولید اثر هنری است. پس مسعود کیمیایی نیز اگر آثارش مورد قبول نهاد هنر قرار گرفته و شأنیت اثر هنری یافته، حق برگزاری نمایشگاه آثار نقاشی خود را دارد.
سومین پرسش اینکه، آیا این آثار را میتوان به فروش رسانید؟ پاسخ: در جهان هنر، هر اثر هنری، همانقدر ارزش دارد که به فروش میرسد. یعنی معیار قیمتگذاری آثار هنری، یا بر اساس تجربهی دستاندرکاران این فن و یا بر اساس مزایدههایی که در حراجهایی مثل حراج کریستیز یا حراج تهران، صورت میگیرد، مشخص میگردد.
چهارمین پرسش، اینکه آیا برای شناخت هر اثر هنری، لازم به توضیحاتی مکتوب و یا شفاهی از سوی خالق اثر است؟ پاسخ: خیر، هر اثر هنری، خودبسنده و گویای همه ارزشهای صوری و محتوایی خود است و به هیچ شرحی غیر از عرضهی خود نیازمند نیست. چنانچه بسیاری از آثار هنری را با عنوان بدون شرح (No Coment) در نمایشگاههای هنری میبینیم.
اما تعریضها و انتقادها، چگونه قابل تبیین است؟
انتقاد اول: (کارهای آقای کیمیایی در ردهی هنرهای نایو (Naive art)، بسیار کودکانه و غیر حرفهای و غیر آکادمیک جای میگیرند.)
این انتقاد وارد نیست، ما در تاریخ هنر، هنرمندانی چون خانم فریدا کالو را داریم که اگر چه نقاشیهای او به زعم صاحبنظران هنر، غیر آکادمیک و غیر حرفهای است، اما به بیان بسیار بالایی دست یافتهاند. همچنین آثار نقاشان نئواکسپرسیونیست نیز دستکمی از آثار کودکانه ندارد. این موضوع را خود خانم گلستان، سرپرست گالری گلستان هم اقرار نموده است. لیلی گلستان معتقد است که آثار آقای کیمیایی، خیلی به آثار آقای شهرام کریمی شباهت دارد، چون هر دو هنرمند، کودکانه کار کردهاند.
انتقاد دوم: (خانم لیلی گلستان، صاحب گالری گلستان، آثار کیمیایی را نه بر اساس معیارهای هنری، بلکه بر اساس بهرهبرداری از نام ایشان برای فروش تجاری بیشتر، انتخاب کرده است.)
این انتقاد نیز وارد نیست. خانم گلستان میگوید: «مسعود، دوست داشته نقاشی بکشد، من هم دلم خواسته برای او نمایشگاه بگذارم، به همین راحتی، هر وقت مسعود بخواهد اینجا نمایشگاه بگذارد، من در کمال پارتیبازی، این کار را برایش انجام میدهم، چون دوست عزیز من است و ما پنجاه سال است با هم دوست هستیم.» در واقع این عیب نیست، بلکه منیفست گالریدار و نهاد هنر است، او برای سرپا نگاه داشتن بنگاه اقتصادی خود، این تصمیم را گرفته است، مگر ما در امور شخصی خود چنین تصمیماتی را نمیگیریم؟
بگذارید اندکی جلوتر برویم. ما اصطلاحی داریم تحت عنوان «توجه به هنر» (Art Regard)، این بدان معنی است که ما آثار هنری را از جهت کیفت عالی آنها، گزینش نکنیم، بلکه توجه به این آثار، صرفا به خاطر وجوه دیگری از ارزشهای شخصیتی، تاریخی و فرهنگی هنرمند باشد، وجوهی چون اعتبار سینمایی کیمیایی و اینکه وجود و حضورش مغتنم است، امضایش قیمتی است و مواردی از این دست، البته وقتی یک گالری از این منظر با آثار تجسمی برخورد میکند، باید آمادهی پذیرش انتقاداتی نیز باشد. منتقدینی که معتقدند این فرصت به صورت برابر باید برای همه هنرمندان و کسانی که در صف نمایش آثار ایستادهاند فراهم آید. اما گالریدار همواره به این موضوع میاندیشد که کدام بخش از آثار میتواند، درآمد بیشتری برای گالری ایجاد کند.
اینجاست که عمق راهبردی مسئله تجارت و اقتصاد هنر، در جهان هنر، خود را بر ما آشکار میکند. اینکه چگونه افراد میتوانند بین دوگانهی فرهنگ و اقتصاد، رابطهی متوازنی برقرار کنند، مسئلهای شخصی است.
منتقدین معتقدند اگر آثار کیمیایی در یک نمایشگاه دوسالانهی نقاشی و بدون عنوان نام هنرمند، جهت نمایش در نمایشگاه، توسط داورانی بی طرف ارزیابی میشد، به هیچ وجه این آثار، مجوز حضور در جمع آثار نقاشی هنرمندان سرشناس عرصهی نقاشی کشور را نمییافت، زیرا اگر چه این نهاد نیز، نهادی آزاد در هنر است، اما مؤلفههایی را برای ممیزی آثار در حوزهی نظام آکادمیک در نظر دارد. حتی اگر آثاری را خارج از این نظام بیابد، به گونهای که از لحاظ خلاقیت، نوآوری در مواد و متریال، جریانسازی هنری، دیدگاههای انتقادی، ساختارشکنی و ابهام و تعلیق، ارزش به نمایش گذاشتن داشته باشند، آنها را در بخشی، تحت عنوان نمایشگاه جنبی در کنار دیگر آثار، عرضه میکند. البته باید توجه داشت که معیارهای حضور آثار یک هنرمند در گالری شخصی با حضور آثار او در یک نمایشگاه دوسالانه، که عرضه کننده آخرین دستاوردهای هنری هنرمندان کشور است، کاملا متفاوت است.
در حقیقت، گالریها، محلی برای نمایش آثار هنری هستند، اما وزنه اقتصادی آثار، بر وجه هنری و تجسمی آنها سنگینی میکند و ممیزی تجسمی آثار، در وجه ثانوی قرار میگیرد. مهم این است که چقدر این آثار فروش میکنند، نه آنکه چقدر دارای ارزشهای بصری و تجسمی هستند.
پس ارزیابی آثار کیمیایی در منطق گالری، بدین صورت است که اگر به شخصیت سینمایی کیمیایی، نمره ۱۷ بدهیم و به آثار نقاشی او نمره ۲، در یک جمع جبری، نمرهی نهایی کیمیایی ۱۹ می شود و اگر به شخصیت سینمایی او نمرهی ۱۷ و به آثار نقاشی او نمره منفی ۲ بدهیم، باز هم در جمع جبری، نمره او ۱۵ میشود، که سرجمع برای فروش آثار نقاشی کیمیایی، از نظر گالریدار، نمره قابل قبولی است.
نکتهی پایانی اینکه، همانطور که گذشت، هیچ محدودیتی برای به نمایش درآمدن این قبیل آثار وجود ندارد، اما نقش نقادان هنر در این موارد، نقش بسیار تعیین کنندهایست، نقد هنری، همان بخش مغفولی است که میتواند با ارایهی استدلالهای علمی و آکادمیک و مبتی بر اصول و قواعد هنرهای تجسمی، عیار یک اثر هنری را مشخص کند، عیاری که مخاطبین با آگاهی از آن، تصمیم دقیقتری در مواجهه با این آثار میگیرند و لااقل از لحاظ اقتصادی در خرید آثار دچار اشتباه نشوند.
برای جناب آقای مسعود کیمیایی و خانم لیلی گلستان، از صمیم قلب آرزوی سلامتی و سربلندی داریم.
دیدگاه خود را بنویسید