bahman sharifi
سید محسن موسوی

نویسنده مقاله: سید محسن موسوی (دکترای تخصصی حکمت هنرهای دینی) – ۱۳۹۸

شرحی بر آثار گل و مرغ استاد بهمن شریفی

وقتی در دل طبیعت روان گشته‌ای و با خود زمزمه می‌کنی که: به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست / عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست، و در نظری دیگر زیر لب می خوانی که: هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید / بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه، یعنی اینکه از ظاهر گذشته‌ای و به معنا رسیده‌ای و لختی دیگر که یاد معشوقه‌ات را در جلوه‌نمایی و نغمه‌سرایی پرنده‌ای بر شاخسار، تجسم می‌کنی، گویی در خلسه و ربودگیِ عشق‌بازی با معشوق، به نقاشی بدل گشته‌ای که بی‌قلم و بی‌رنگ، در کارگاه خیال خویش، به نقاشی پرداخته‌ است.

معشوقه من بلبل خوش برگ و نوایی است / کز هر طرفش می‌نگرم خال و خط و جلوه و فام است (موسوی)

آری، با این مقدمه کوتاه، اندکی به توصیف هنر گل و مرغ ایرانی می‌پردازیم.

در هنر ایرانی، شاخه‌ها و برگ‌ها، به زیبایی در هم می‌تنند، تا فضایی در بهترین نقطه‌ی اثر، برای حضور یك گل زیبا ایجاد نمایند، گلی كه در فرهنگ ایرانی مصداق نتیجه‌بخشی و ثمر‌دهی است. نقوش ختایی در هنر سنتی ایران، شاخص‌ترین جلوه نمایش برگ‌ها، غنچه‌ها، شكوفه‌ها و گل‌هایند. معادل این سبك از طراحی در كشورهای اروپایی به Floral و در كشورهای شمالی به Nordic و در مراكش به Moresque معروف است. مدتی نیز در بین جوانان آلمانی، از این نقوش برای تزئینات لباس‌ها و وسایل استفاده می‌شد كه به سبك یوگن اشتایل (young style) معروف بود. در كنار این سبك از طراحی نقوش گیاهی، سبك جدیدی در ایران تحت عنوان گل‌فرنگ، در تاریخ نقاشی، ایجاد شد كه بر‌گرفته و متأثر از آثار غربی است. تفاوت این سبك و سبك ختایی، در میل به طبیعت‌نگاری بیشتر، در این نقوش است. گویی هنرمند، گل‌ها را در حالتی شبه سه‌بعدی و اصطلاحا، سه‌رخ، ترسیم می‌كند اما هنوز از سایه‌های شدید خبری نیست. این سبك از طراحی نقوش را، گل‌و‌بوته نام‌گذاری می‌كنند و مرغان، به صورت میهمانی، غیر رسمی، گه‌گاهی در میان این گل‌ها، به جلوه‌نمایی مشغول‌اند. اما در سبك و مكتب گل‌و‌مرغ، حضور گل‌ها و مرغان در كنار یكدیكر، تا حدودی الزامی است و اثری كه از مرغ خالی باشد، اثر كاملی نیست. نقاشی گل‌و‌مرغ، در واقع شاخه‌ی فانتزی نگارگری ایرانی است كه از طرفی بر قدرت ساخت‌و‌ساز هنرمند ایرانی در فضای رنگ‌ها‌ی تند و تلخ، اشاره دارد و از طرف دیگر قوای نگارگری ایرانی را در خلق آثار تزئینی مستقل و صرفا تابلو محور، نشان می‌دهد. نقاشی گل‌و‌مرغ را به عهد صفوی نسبت داده‌اند ، اما انچه مسلم است نمونه‌های ارزشمندی از این هنر ایرانی را در عهد قاجار نیز شاهد هستیم. آثاری از جمله نقاشی‌های لاکی و نقاشی‌های روی قلمدان و تصویر‌سازی‌های وابسته به مکتوبات ادبی و هنری که در موزه‌های ایران و جهان قابل پیگیری است.

هنرمند شاخص این سبك را می‌توان استاد علی اشرف، نقاش ممتاز دوره قاجار معرفی كرد، با رقم (امضاء) بسیار زیبای «ز بعد محمد، علی اشرف است» معرفی کرد كه آثار او مورد توجه هنرمندان و محققان هنر می‌باشد.

هنر گل‌و‌مرغ ایرانی، نه اینکه متاثر از هیچ هنری در جهان نیست، بلکه با این سبک و سیاق، شیوه‌ای کاملا انحصاری دارد که خود نیز عرضه کننده و ارایه دهنده یک سبک نو، به دیگر مجامع هنری جهان است. آثار گل‌و‌مرغ را می‌توان در جوامع دیگر از جمله هند، چین، ژاپن و کشور‌های غربی با شیوه‌های متفاوتی در اجرا، مشاهده کرد، اما مؤلفه‌های بارز این نوع نقاشی در هنر ایرانی، که آن را از دیگر آثار هنری در اقصی نقاط جهان متمایز می‌کند، به‌کار‌گیری شیوه قلم‌گیری (۱) و پردازهای بسیار ظریف و ماهرانه، استفاده از سبک آبرنگ و رنگینه و رنگیزه‌های سنتی، مطلا‌گری، مرغش‌کاری و بوم‌سازی سنتی، از جمله این خصوصیات هستند.

چینی‌ها نیز با استفاده از سبکِ سرعتی و بوم‌های آب‌گیر که آبرنگ را در خود پخش می‌کند، به سبکی رؤیایی در ترسیم گل‌و‌مرغ، رسیده‌اند که اگر چه دلبری می‌کند، اما هیچگاه به ظرافت آثار هنر ایرانی نمی‌رسد. گل‌و‌مرغ هندی نیز فرزند خوانده‌ی گل‌و‌مرغ ایرانی است، زیرا هنر نگارگری هند، به شدت تحت تاثیر نگارگری ایرانی قرار داشته و دارد؛ با این تفاوت که با مهارت و ظرافت کمتری به تولید رسیده است. ژاپنی‌ها هم دستی بر این هنر دارند اما از نوع ژاپنی آن، چیزی بین سنت و تجدد، نه قلم، آنچنان در آثار ایشان طنازی می‌کند، نه فرم و رنگ، میلی به شاعری دارد، بلکه بیشتر باید از گرافیک حاکم بر این آثار صحبت کرد. نوعی بی‌محتوایی و بی‌معنایی در آثار آنها به چشم می‌خورد، بیشتر خاصیتی دكوراتیو دارند تا فضایی شاعرانه، این همان ضعفی است که هنر و هنرمند ایرانی در حوزه هنر‌های سنتی، هرگز به دام آن نیفتاده و همچنان نظر به ذات امور و باطن اشیاء دارد. ( اللهم ارنی الاشیاء کما هی)

گل گفت که من مذهب و دینی دارم / با آل رسول همنشینی دارم
رنگم ز محمد است و بویم ز علی است / خلق حسن و خوی حسینی دارم

این حُسن تعلیل‌ها نه‌تنها در ادبیات، بلکه در هنر‌های سنتی ما نیز مصادیق فرآوانی دارد. احتراز هنرمند ایرانی از طبیعت‌گرایی صرف و حس زیبا‌دوستی و جمال‌پرستی او، سبب گشته که از میان گونه‌های بسیار متنوع پرندگان نغمه‌سرا، ایشان فقط به تصویر‌گری بعضی از آنها بپردازند. بعضی که به نظر، مرغان بهشتی باشند و نغمه‌سرایانی تسبیح گو، خوش‌اندام، چالاک و خوش‌نوا با سری به سوی آسمان یا سری از تعمق، به زیر افتاده، كه این مطلب در هنر گل‌و‌مرغ، در دیگر کشور‌ها مصداق ندارد. نکته آخر اینکه ترکیب‌بندی در آثار هنری گل‌و‌مرغ ایرانی، بسیار دقیق و ماهرانه است که بدیلی در جای دیگر ندارد.

شرح مجموعه‌ی «گلمرغ»

مرغ با گل به هم آمیخته و غنچه به راز / پر و بالی که گشوده‌ست به صد عشوه و ناز
هدهد و طوطی و سیمرغ و قناریّ و هما / سوسن و نسترن و نرگس و یاس و گلِ ناز
شرح مجموعه‌ی گلمرغ، به آوازی خوش / می‌دهد وقت سحر، نغمه‌ی داوودی باز (موسوی)

سیر منطقی تحول، در آثار هنری ایران، سیری ممدوح و مورد پذیرش نهاد هنر است. از میان همین سیر تکاملی، تا کنون با پدیده‌های نوظهوری در عرصه‌ی هنرهای ملی روبرو بوده‌ایم که مرزهای هنرهای ملی‌مان را گسترش داده و بر غنای هنرهای ایرانی افزوده‌اند. از جمله‌‌ی هنرمندان و نگارگرانی که در این عرصه، از نوآوری و ابتکار ویژه‌ای در ارائه‌ی شکل جدیدی از نقاشی گل‌و‌مرغ برخوردار بوده است، می‌توان به استاد بهمن شریفی اشاره کرد. استاد شریفی، سِبط و سُلاله‌ی لطفعلی خان صورت‌گر شیرازی (علیه‌الرحمه)، استاد نقاشی گل‌و‌مرغ دوره‌ی قاجار است. استاد شریفی با تحولی مشهود در صورت و محتوای نقاشیِ گل‌و‌مرغ ایرانی، نام آثار خود در این حوزه را نیز از ترکیبِ دوگانه‌ی «گل و مرغ» به ترکیبِ متحدِ «گُلمرغ»، تغییر داده و از این امتزاج به استنتاجِ وحدتِ میان گل و مرغ دست یافته است. مختصات ساختاری و شکلی این آثار به گونه‌ای است که ظواهر و نفسِ جانوری پرندگان، با ظواهر و نفسِ نباتی گیاهان، چنان در‌هم آمیخته که در نگاه اول، تشخیص و تَشقیقِ آنها به سختی انجام می‌گیرد؛ اما با اندکی دقت، سیر خیالِ خلاقِ نقاش، بر ما، رخ عیان می‌نماید و رمزگانِ این پدیدار، در نقاشی ایرانی بر ما گشوده می‌گردد. انتخاب رنگ‌های مناسب و قلم‌گیری‌های دقیق، از خصوصیات دیگر آثار استاد بهمن شریفی است.

از آنجا که هنر، بیان متکثر امر واحد است، لذا آن گونه‌ای از هنر که در صورت و معنا، علی‌رغم ظاهر متکثر خود، شرحِ این امر واحد باشد، می‌تواند با زبانی سمبلیک، به عنوان چشمه‌ی زاینده معنا و بازتابی از حقیقت، در نگاه مخاطب، در نظر گرفته شود. گلمرغ، اتحاد صوری و معنایی دو گونه از موجودات در خلقت الهی است که اگر چه در ظاهر از یکدیگر جدا هستند، اما شاهدان معرفتی، گواهی می‌دهند که میل این دو به وصال هم‌دیگر، از عشقی بی‌نهایت سرچشمه می‌گیرد که هرگز در طول تاریخ ادبیات و هنر، از حرارت این عشق کاسته نشده است. عشقی که نمادی از عشق الهی است. حافظ علیه‌الرحمه در تأیید این مطلب می‌فرماید:

بلبلی برگ گلی خوش‌رنگ در منقار داشت / واندر آن برگ و نوا، خوش ناله‌های زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست / گفت ما را جلوه‌ی معشوق در این کار داشت

به عبارتی، بلبل، حتی در زمان وصال با گل نیز، از بیمِ جدا شدن مجدد از گل، همیشه در حال ناله و زاری است.

تلائم و سازواری حیوانات و گیاهان در هنر مِلل و نِحَل، امر تازه‌ای نیست، اما سطح این مساهمت، به نسبتِ طهارت نفوس نباتی و انواع نفوسِ جانوری، متفاوت است؛ چنانکه اگر برای گیاهان، قائل به داشتن طبع باشیم، آنها دارای طبع لطیف‌تری از حیوانات هستند. حتی در خود گیاهان نیز می‌توان گل‌ها و رَیاحین را مطبوع‌تر از درختان و کُنده‌داران دانست، یا اینکه عدم وجود مدخل فضولات در گیاهان، این موجودات را در سطح مطهر‌تری به نسبت حیوانات قرار داده است. زیبایی خلقتِ پرندگان نیز با زیبایی و فریبایی گل‌ها و گیاهان، مساوقت بیشتری دارد و اصولاً پرندگان از چارپایان، ظریف‌تر و نگارین‌ترند، چنانچه در داستان‌های اساطیری، از پرندگان اسطوره‌ای چون هدهد، سیمرغ و هما، نام و نشان بیشتری به گوش می‌رسد. پرندگانِ تخم‌گذار نیز از این منظر، واسط میان گیاهان و پستان‌داران هستند. تخم‌گذاری پرندگان، بی‌شباهت به تخم‌پراکنی گیاهان نیست و عدم وجود سَبُعیّت و ددمنشی در بخش عظیمی از پرندگان، اشاره ‌به زندگی آرام و بی تنشِ آنها در طبیعت دارد. به هرحال گزینش هوشمندانه‌ی این سبک از تلفیق میان گل و مرغ که از آن به گلمرغ یاد شده، معرف دیدگاه جدیدی در شکل‌بخشی به میل مداوم و عاشقانه‌ی میان گل و مرغ است. شوق عاشقانه‌ای که سراسر ادبیات عرفانی این مرز و بوم، آغشته به عطر این اشتیاق است. هر کجا در ادبیات ما از گل سخن رفته، بلبل نیز، پای ثابت این بزم بوده است، چنانچه حافظ علیه الرحمه می‌فرماید:

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش / گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن، ورنه نبود / این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

یکی از ترکیبات رمز‌گونه در باب پرندگان و مرغان در ادبیات ما، اصطلاحِ ترکیبیِ «مرغان تسبیح‌گوی» است که سحر‌گاهان با نوای خوش خود، انعکاس نوای تسبیحِ خروسی که در روایات اسلامی در معراج پیامبر (صلوات الله علیه) در آسمان اول مورد رؤیت ایشان قرار گرفته است را ارایه می‌کنند. خروسی که فرشته‌ی مؤذن است که به وقت فجر و ظهر و مغرب، به کلمه‌ی توحید، اذان می‌گوید و همه‌ی مرغان تسبیح‌گوی جهانِ ملک و ملکوت با او هم‌آهنگ می‌شوند.

دوش مرغی به صبح می‌نالید / عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را / مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که تو را / بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست / مرغ تسبیح‌گوی و ما خاموش (سعدی علیه‌الرحمه)

این نوآوری و بداعت، می‌تواند سرچشمه تحول جدیدی در تصویرسازی گل و مرغ باشد، زیرا در هر دو حوزه‌ی نقاشی سنتی و معاصر، متناسب با مواد و تکنیک‌های آن، قابلیت اجرا و توسعه دارد. هنرهایی از جمله تشعیر (۲) نیز میزبان بسیار خوبی برای تحول‌پذیری در این سبک و سیاق است. تصویرسازی شاعرانه‌ی نگارگران ایرانی از موضوع گل‌و‌مرغ، در طی سده‌های متوالی، نشان از تفسیر معرفتی و خوانش حکمی این روایت عاشقانه دارد که در اطراف ما قابل رؤیت است. روایتی که نه تنها در صورت بیرونی، بلکه در دل هنرمند نقاش نیز تبلور یافته و نوای عاشقانه‌ی او نیز از میان کلک خیال‌انگیزش به صورت گلمرغ، قابل دریافت است. یکی از ارزش‌های استعلایی در هنر نگارگری ایران، عدم حضور منبع نور در آثار هنری است که با همراهی عدم عمق‌نگاری و پرسپکتیو در آنها، به زبانی اختصاصی در بیان جلوه‌های عالم مثالی دست یافته است؛ عالمی بهشت‌گونه که مطابق با آیه 69 سوره‌ی زمر در قرآن کریم، که می‌فرماید: (وَ أشرَقَتِ الأرضُ بِنُورِ رَبِها)، فضای آن به نور پروردگار، منور شده است. هنر گل‌و‌مرغ به جهت میل ساختاری این هنر به طبیعت‌گرایی، هیچگاه نتوانسته است از سازمان طراحی سه بعدی و عمق‌نگاری، تماماً خود را رها سازد، لذا در شاخص‌ترین این آثار نیز که به انواع تکنیک‌های نگارگری از جمله پرداز و قلم‌گیری و دم‌شوری، مزین است، رنگ و بویی از نقاشی طبیعت بی‌جان، به چشم می‌خورد، اما در سبک هنری استاد بهمن شریفی، یعنی گلمرغ، به راحتی می‌توان در امتداد سبک نگارگری ایرانی و در همان فضا، بدون به کارگیری جلوه‌های طبیعت‌نمایی سه بعدی، منظری مثالی از تلفیق گل و مرغ را ارایه نمود که در آن نیازی با استفاده از پرسپکتیو، نیست. گل‌ها و برگ‌ها در چنین فضایی، همراه با پرندگان، قوای پرواز می‌یابند و مرغان و بلبلان، اندام خویش را بستر رویش برگ‌ها، گل‌ها و غنچه‌ها نموده و پر و بال خویش را در صورت و سیرت، منقوش به جلوه‌های گیاهی می‌نمایند، جلوه‌هایی که هرگز رنگ خزان نمی‌گیرد. گاهی مرغان بر گل‌ها غلبه‌ی تصویری دارند و گاهی این گل‌ها و برگ‌ها هستند که با ترقص شاخسار و رنگ و فرم، مرغان را در فضای خویش پنهان می‌کنند. همه‌ی این تأملات، وابسته به خیال مطهر هنرمند مسلمان است که قلم‌‌اش در آرزوی بهشتی سرشار از نور و رحمت و ریحان، عمری است مدیحه‌سرای جلوه‌های نابِ خلقت الهی است.

بلبل ازفیض گل آموخت سخن، ور نه نبود / این همه قول و غزل تعبیه در منقارش (حافظ علیه‌الرحمه)

پایان

پی‌نوشت:

۱- (قلم‌گيری): يكی از مهم ترين مولفه‌های آثار نگارگری است. اگر اثری در حوزه‌ی نگارگری دارای قلم‌گيری نباشد، يكی از با ارزشترين عناصر خود را از دست داده است. البته در طول تاريخ نگارگری، آثاری نيز وجود دارند كه به سنت قلم‌گيری پايبند نبوده اند اما تعداد آنها زياد نيست. قلم‌گيری يعنی ترسيم دورخط در ظريف‌ترين حالت، به طوری كه با تند و كند كردن ترسيم خط كه موجب ضخامت و نازكی خط می‌گردد بتوان شخصيت حجمی يك شكل را بدون آنكه دارای سايه‌های طبيعی يا پرسپكتيو باشد، نشان داد. اين شخصيت خطی همان مشخصه‌ای است كه موجب تمييز فرماليستی آثار نگارگری ايرانی با ديگر آثار مشابه در ديگر نقاط جهان است. اگر دقت كرده باشيم بررسی دور خط در اشكال و فيگورهايی كه فقط با دور خط ترسيم شده‌اند يكی از روش‌های كارشناسی قدرت ترسيم دست در نگارگری است. لذا اين مولفه، اولين متد آموزش در نگارگری است و چنانچه كسی در اين فن به استادی برسد، نيمی از راه پر نشيب و فراز اموزش نگارگری را سپری كرده است.

۲ – (تشعیر): اولین نمونه تشعیر در نگارگری ایرانی، در مکتب آل‌جلایر و در دیوان سلطان احمد جلایر مشاهده شده است. تشعیر از ریشه شَعر به معنای موی بسیار نازکی است که بر بدن نوزاد روئیده است و شاید به دلیل استفاده از قلم‌موهای بسیار ظریف و خطوط نازک در ترسیم اشکال است که به چنین نامی معروف شده است. طرح‌های تشعیر از نقوش گیاهان، حیوانات، گل و بوته و صخره و درخت و پرندگان و کمتر انسان، تشکیل شده و معمولا با یک یا دو رنگ (رنگ‌های اُکر) و یا رنگ طلایی در حاشیه مرقعات و حاشیه صفحات کتاب ‌و یا حاشیه نگارگری ترسیم می‌گردد.

سوالی که بیشتر مواقع در کلاس‌های هنری مطرح می‌گردد این است که چه تفاوتی بین تشعیر و نگارگری از لحاظ موضوعی وجود دارد؟ پاسخ این است که معمولا گنجینه و ذخیره بصری هنرمندان نقاش در مورد یک موضوع مورد نقاشی همیشه خیلی مفصل‌تر از یک پلان نقاشی است که در انتها انجام می‌شود، لذا به مانند حاشیه‌نویسی در کتب که موضوعات آن، شاهد مثالی برای متن است، تشعیر نیز شرح بصریِ حواشی موضوع نقاشی است. دقیقا مثل سخنوری که در وقت سخنرانی، تمام آنچه را که در ذهن دارد نمی‌تواند در یک فرصت کوتاه بیان کند و گنجینه ذهنیات و کلمات و جملات مورد نظر ایشان، بیش از آن چیزی است که او بیان می‌کند، به همین جهت در پایان سخنرانی، معمولا در حاشیه جلسه، مطالب تکمیلی و یا شاهد‌مثال‌ها و موضوعات وابسته را مطرح می‌کند. تشعیر نیز دقیقا به همین صورت است، یعنی موضوعاتی وابسته به موضوع اصلی است که خاصیتی حاشیه‌ای دارد و به اندازه متن اهمیت ندارد و معمولا در حواشی آثار هنری اجرا می‌گردد. نتيجه اينكه نوعی تزئينِ توصيفی است يا اضافه بصری كه تا حد بسیاری وابسته به متن است. گاهی اوقات نيز فقط خاصيت تزئينی دارد و هيچ موضوعی بر آن مترتب نيست.

نمونه‌ای از آثار استاد بهمن شریفی👇

sharifi 7
sharifi 8
sharifi 5
bahman sharifi
sharifi 6
sharifi 2
sharifi 3
sharifi 1