نویسنده مقاله: سید محسن موسوی (دکترای تخصصی حکمت هنرهای دینی) ـ 13۸۶
مقدمهای بر تركیببندی در طراحی گرافیك (قسمت اول)
مقالهی چاپ شده در فصلنامه سگال، گرافیک بینالملل (سال چهارم، شماره دوازدهم، پاییز ۱۳۸۶)
یكی از عوامل اصلی در تولیدات هنری، تركیب بندی (Composition) است. این واژه فرانسوی به دلیل وسعت كاربردی كه دارد، گاهی موجب سرگردانی و تفّرق ذهن میشود كه ناشی از عدم شناخت و احاطه كامل بر معنای تخصصی آن است. همه كارهای هنری تابع یك سری روند دستوری برای چینش اجزاء خود هستند كه توسط هنرمند اعمال میشود. از جمله این قواعد دسـتوری، مـیتوان به تـعادل یا توازن (Balance)، قرینهسازی (Symmetric)، چرخش (swirling)، پویش (Dynamic)، ریتم (Rhythm)، آشفتگی (Chaotic)، تناسب (Proportion)، تعیین كادر (Cadre) و غیره اشاره كرد.
رعایت همه یا بخشی از این قواعد، در خلق یك اثر هنری، در جهت سامانبخشی به ساختار آن و ایجاد زیبایی (Aesthetic) یا شفافیت بخشیدن به یك مفهوم (Concept) و معنا، از وظایف اصلی هنرمند در تولید هر اثر هنری است. در کتاب دایره المعارف هنر، تالیف رویین پاکباز، در مورد ترکیببندی اینچنین میخوانیم:
«تركیببندی، عمل سازماندهی همه عناصر یك اثر هنری است ؛ به منظور ایجاد یك كل منسجم و حاوی بیان هنری كه ممكن است در این عمل، بعضی از عناصر به واسطه ویژگی های خاصی كه دارند، بیشتر جلوهنمایی كنند. ولی باید به طریقی عمل شود كه جلوه نمایی كل، از اجزا مهمتر باشد.»
یكی از عرصههایی كه سلیقه و خلاقیت طراحان گرافیك در آن قدرت تجلی و بروز مییابد، عرصه تركیببندی است. تركیببندی یكی از شاخصهای مهم در ساختار هر اثر گرافیكی است كه تأثیر آن در صورتبندی و مفهوم اثر، قابل بررسی است.
تركیببندی در آثار گرافیكی بر خلاف بعضی از رشتههای هنری، اولین معیار اصلی در كارشناسی و نقد اثر است. چنانكه در بعضی از رشتهها، صرفاً معادل با دیگر عوامل موجود در اثر به آن پرداخته میشود و نهایتاً میگویند كه فلان“ اثر هنری “ از تركیببندی خوبی برخوردار نیست؛ اما باز هم به جهت قدمت و قیمت و قدرت، در زمره آثار هنری محسوب میگردد و متأسفانه واجد امتیاز میشود. اما اثر گرافیكی، بدون تركیببندی مؤثر، به كلی مردود است.
تركیببندی در طراحی گرافیك، مسیری اوجپذیر است كه هر كس به فرآخور دانش خود از علم چیدمان و فهم خود از كاربرد متفاوت اشیاء و اشكال، در معنایی واقعی یا متفاوت، به قلههایی از آن دست مییابد.
تركیببندی گرافیكی ناظر به كاربرد یك سری عناصر در جایگاه معنا، مكان و زمان است ؛ كه نقش اجزاء و عناصر در آن به نفع معرفی « كل » كاملاً از بین نمیرود بلكه هم در صورت « جزء » و هم درصورت « كل » ایفای نقش میكند. در اصل، نوعی استحاله (Transmutation) صورت میگیرد نه جهش و موتاسیون (Mutation)، زیرا در استحاله با تحول برگشتپذیر كاركرد اشیاء، اجزاء و عناصر، در صورت كلان « كل » روبرو هستیم، ولی در جهش یا موتاسیون با یك تغییر ناگهانی و غیر بازگشت مواجهیم كه هرگز نمیتوان به اصل اجزاء و عناصر متشكله یك كل دست یافت؛ یا لااقل این كار هیچ منفعتی ندارد. به هر جهت این مبحثی دامنهدار است كه تا چه حد نقش اجزاء در یك اثر هنری به نفع معرفی «كل» كم رنگ شده یا كلاً از بین میرود.
تركیببندی، موضوعی در آفرینشهای هنری است كه به سمت قواعد هندسی و ریاضی، تمایل دارد. به عبارتی دیگر تكملهای است بر اثر هنری كه مبانی خود را از دو كانال متفاوت، یعنی احساس نظمگرای هنرمند و دیگری سامانبندی هندسی و ریاضی، اخذ میكند كه هر یك از این دو روش، هدف واحدی را دنبال میكنند. اما در تركیببندی گرافیكی، موضوع دیگری نیز، علاوه بر موضوعات فوق، مورد نظر طراح قرار دارد و آن تجانس یا سنخیت بخشیدن به عناصر و اجزاء متفاوت، از لحاظ شكل و معناست كه به جهت القای مفهوم، انگاره ذهنی یا پیامی آشكار، ناچار از بهكارگیری هر یك از آنها در جای دیگری یا در تعامل با دیگری است. بهتر است نام این هنرآزمایی را «تركیب گرافیكی» بگذاریم كه از مختصات ویژه هنر گرافیك است. مثلاً در طراحی گرافیك، استفاده از چنگال غذاخوری به جای انگشتان دست، تركیبی توجیه پذیر است اما هیچگاه شكل چنگال به صورتی در اثر به كار نمیرود كه كاملاً هویت شكلی چنگال به انگشت بدل شود و از بین برود، بلكه این فرآیند به طریقی اجرا میگردد كه مفهوم انگشت و چنگال با توجه به پیامی كه مورد نظر طراح قرار دارد، دائماً جای خود را با یكدیگر عوض كنند. در اصل، طراح میخواهد كه هر دو مفهوم چنگال و انگشت هم زمان مورد توجه قرار بگیرد، حتی اگر یكی از اشكال هم حضور نداشته باشد.
آشكارترین مثالی كه میتوان در مورد تفاوت بین تركیب گرافیكی و تركیببندی گرافیكی بكار برد، تركیبات شعری است. تركیبات شعری به قواعدی ورای اوزان ظاهری شعر، همچون مفاعلین مفاعلین مفاعیل، پایبند است. این تركیبات قالبپذیر نیست و تابع هیچ هندسه یا نظم از پیش تعیین شدهای نمیباشد. سقفناپذیر است و گاهی بلندایی به سمت بینهایت را نشانه میرود. ، آنها كه بر پیچ هر كلامشان گُلی کاشتهاند، با كلمات بسیار سادهای كه روزانه بر زبان ما جاری است، آنچنان مؤدب و موقر سخن میگویند كه ادب از آنها آداب میآموزد. شعرای تراز اول فارسیزبان، قاعده این تركیب را خوب شناختهاند و كلماتشان به جای آنكه در عرض به حركت در آید، بر یكدیگر سوار شده و ابعاد استعلایی مییابد و رو به بالا دارد. هر كلمه پلهای برای ارتقاء كلمه دیگر و هر معنایی شرح معنای دیگر و نهایتاً مفهوم كلی كه از این هنرنمایی بدست میآید، بر صدر این پلكان مینشیند و جاذبه مفهوم، همه كلمات را از ساده و بیتكلف تا پرطمطراق و مركب را، با خود به اوج میرساند. انواع ایهام، استعاره، تشبیهات و تمثیلها از همین تركیبات شعری ایجاد میگردد.
تركیب گرافیكی كه محور اصلی همه آثار گرافیكی است ؛ دقیقاً چنین رسالتی را در اثر هنری به عهده دارد. اما فراموش نكنیم كه چهارچوب ظاهری هر شعر نیز كه انطباق بیشتری با مفهوم تركیببندی در بحث ما دارد، خود بستر بسیار مهمی برای این هنرنمایی است. برای مثال، حافظ علیهالرحمه میفرماید:
ساقی سیم ساق من گرچه كه دُرد میدهد / كیست كه تن چو جام می جمله دهن نمیكند
یا در جای دیگر:
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار / دستم اندر سـاعد ســـاقی سیمین سـاق بود
در تركیببندی گرافیكی، شناخت اجزاء و عناصری كه اثر از آنها شكل میگیرد، موضوع بسیار مهمی است. زیرا عدم دقت لازم در بهكارگیری این اجزاء و عناصر، موجبات تولید آثار هجو و هزل را ایجاد مینماید. تاكنون كمتر مشاهده كردهایم كه ادیبی با مشتی كلمات زشت و ناهمگون و آوایی به خطا و خارج از گردونه طلایی تركیببندی شعر و موسیقی، مطلبی مؤثر و دلنشین عرضه نماید.
تركیب گرافیكی از یك حادثه و یك اتفاق ایجاد نمیشود. بلكه در جای جای آن نقش اندیشه طراح به چشم میخورد. همیشه از دیدن نمونههایی از طرحهای گرافیكی كه نقش حادثه و اتفاق در آن، بیش از دانش طراح در طراحی، به نظر میرسد، ملول و دلتنگ میشویم و با خود چنین فكر میكنیم كه اگر قرار باشد مدتی به جای پا، بر روی سر و دست راه برویم، دنیایمان عبارت خواهد بود از انواع پدیدههای جدید، شامل بر معنیدار و بیمعنی، اما آیا نوع بشر برای خلق و ایجاد و دریافت چنین تركیباتی پا به عرصه این عالم نهاده است. البته كه خیر، اگر همه عمرمان را برای ایجاد چنین تركیباتی صرف كنیم، نه تنها هیچ كشف و شهودی نكردهایم بلكه نه سودمند بودهایم و نه قابل؛ میتوان همهی کتابها را كلمه به كلمه از انتها خواند و هر موسیقیای را از انتها شنید، یا هر تابلوی نقاشی را در انعكاسِ آبی مواج به تماشا نشست؛ تا احساس را در این میدان واژگونه ـ كه اختیار را از انسان سلب میكند ـ تحریك كرد؛ اما سهم اندیشه و تفكر را در هر یك از این شیوهها به غایت تهی یافت.
یك خط صاف اندیشهمدار كه بر مبنای تفكری خلق شده باشد، بر هزاران تركیب اتفاقی كه توسط خطوط سرگردان و بیسامان، ایجاد شدهاند، ارجحیت دارد. تركیب گرافیكی و همگام با آن تركیببندی گرافیكی، یعنی خلق آنچه كه پیش از این موجود نبوده و بعد از این نیز چنین نخواهد بود و هیچ حادثهای در عالم، چنین تركیبی را منهای اندیشه، خلق نخواهد كرد.
اگر از قواعد اصلی در تركیببندی گرافیكی كه معمولاً بصورت قواعدی آكادمیك در طراحی مورد استفاده قرار میگیرند، بگذریم، یك رشته فعالیتهای مشخص ـ كه توسط طراحان صورت میگیرد ـ در هر اثر گرافیكی وجود دارد كه موجب میگردد آن اثر، رنگ و بوی تركیب فرهنگی هر جامعهای را به خود بگیرد در اصل این یكی از مشخصات تركیب گرافیكی است كه گفتمانی بیش از یک گفتوگوی معمولی بر پا میكند.
فرهنگ تصویریای كه امروزه همه فرهنگها را در حوزه طراحی گرافیك مستعمرهی خود كرده است، فرهنگ غربی است؛ كه میبایست با نیروی خودباوری در جوامع مختلف، هر چه زودتر این استعمار تصویری شكسته شود و طراحان هر اقلیمی چه از لحاظ جغرافیایی و چه از لحاظ فرهنگی، با باور نمودن ارزشهای فرهنگی و بصری موجود در نظام فرهنگی خود، ابتكار عمل را به دست بگیرند. البته این بدان معنی نیست که از دستاوردهای هنر گرافیک و دانش وابسته به آن در سطح جهان بی بهره باشیم.
مطالعه مستمر، تجزیه و تحلیل علمی و هنری، خلاقیت و ابتكار، خودباوری و اعتماد به نفس، همراه با شناخت سیر تغییر و تحول مدلهای جدید اجراهای گرافیكی، از جمله راهکارهایی است كه میتواند قدرت تركیبات گرافیكی و به تبع آن تركیببندی گرافیكی طراحان را افزایش دهد.
تركیببندی گرافیكی عملی به ظرافت عبور دادن نخ از سوزن است. چنانكه بی حوصله باشیم، چشمان ضعیفی داشته باشیم، یا سنخیتی میان نخ و ته سوزن وجود نداشته باشد، هرگز این اتفاق نخواهد افتاد. پس عوامل بسیار زیادی همراه با دقت نظر طراح گرافیك باید وجود داشته باشد تا به یك تركیببندی مناسب گرافیكی دست یابیم.
در حقیقت اصول تركیببندی در همهی هنرها، اصولی مشترك است. یعنی میبایست نهایتاً هر اثری به قوام برسد تا جایی که به سادگی، ساختار کلی آن را نمیتوان بر هم زد. اما در طراحی گرافیك، جاذبه بسیار زیادی برای شكستن قواعد تركیببندی نیز وجود دارد كه در مواردی اگر بر پایه همان علم تركیببندی، به انجام برسد، موجب ایجاد روند جدیدی در تركیببندی آثار گرافیكی میگردد. این همان مرز ظریفی است كه در مواردی موجب ایجاد مشكلاتی در تولیدات بعضاً نسل جدید طراحان گرافیك و تازهكاران شده است.
– ترکیب صحیح یا ترکیب زیبا
ما در تركیبات گرافیكی به دنبال جریانی برای خلق زیبایی هستیم، ولی همیشه این اتفاق نمیافتد، مثلاً در بعضی از موارد مجبوریم به دنبال تركیب منطقی و درست باشیم. حال میتواند این تركیب منطقی، از زیباییای در حد كمال برخوردار بوده یا تركیبی متوسط باشد. فرض كنید تعدادی وسیله در اختیار ما قرار میدهند و از ما میخواهند كه آنها را در حالتی متعادل بر روی یكدیگر قراردهیم. این وسایل عبارتند از یك صندلی، یك توپ فوتبال و یك شمع روشن، در چنین وضعیتی بهترین تركیب مناسب، با شرایط جاذبه زمین، بدین صورت است كه ابتدا صندلی، سپس توپ و نهایتاً شمع روشن را بر روی توپ قرار دهیم. این در صورتی است كه قرار باشد هر سه این عناصر را فقط طوری بپچینیم كه بر روی یكدیگر قرار بگیرند. این احتمالاً درستترین تركیب منطقی است كه میتوان در وضعیت طبیعی، در ذهن تجسم كرد. حال آنكه چقدر با معیارهای زیبایی هماهنگی دارد یا نه، جای تأمل است. ولی اگر قرار باشد، بدون رعایت اصول جاذبه و در فضای دو بعدی، بدون محدودیتهای محیط طبیعی، دست به طراحی بزنیم، هزاران راه و چه بسا بیشتر، برای تركیب این سه جزء وجود دارد. از آنجا كه در سطوح دو بعدی محدودیتهای تركیب طبیعی وجود ندارد، به هر طریقی كه مایل باشیم میتوانیم این سه عنصر را ـ به شرط آنكه ایجاد كنده حُسن معانی و علوّ مفهوم باشد ـ با یكدیگر تركیب كنیم. در حقیقت یافتن تركیب صحیح گرافیكی توسط طراح، از اینجا آغاز میگردد. اینجاست كه سؤالاتی به مانند سؤالات ذیل به ذهن متبادر میگردد.
- ۱ـ با این سه عنصر چه مطلبی را میخواهیم بیان كنیم؟
- ۲ ـ اولویت با كدامیك از این عناصر است؟
- ۳ ـ این عناصر بصورت سمبلیك یا واقعی مورد استفاده قرار میگیرند؟
- ۴ ـ هر یك از این عناصر چه رابطهای با یكدیگر دارند؟
- ۵ ـ سایز و اندازه هر یك از آنها، علیرغمِ مقیاس طبیعی آنها نسبت به یكدیگر، در اثر گرافیكی چگونه باید باشد؟
- ۶ ـ نسبت آنها با محور افق چگونه است؟
- ۷ ـ چه رنگی را باید نسبت به پیام گرافیكی برای آنها در نظر بگیریم؟
- ۸ ـ كدامیك ازعناصر در لایه اول تصویر باید دیده شود؟
- ۹ ـ تركیب بین این سه شكل بصورت تركیب متمركز یا تركیب تفرّقی و غیر متمركز است؟
- ۱۰ ـ آیا تركیب نهایی این سه شكل، میبایست القاء كننده شكل دیگری باشد؟
- ۱۱ ـ هندسه زیر نقش و مرزهای پنهان این ترکیب به چه شکلی است؟
و صدها نوع سؤال منطقی دیگر كه اگر از سر دقت به هر كدام از آنها پاسخی در خور نداده باشیم، در كمال بخشی و جمال آفرینی به هر یك از اجزاء و تركیبِ نهایی، تمام سعی خود را مبذول نداشتهایم. این همان مثال عبور دادن نخ از سوزن است. فراموش نکنیم، همانطور كه گذشت، هیچ حادثهای در كار نیست. صرفاً سعی و كوشش و تجربه طراح است كه به چنین جریانی شكل میدهد. همیشه باید از ماجراجویی كوركورانه در آثار گرافیكی كه نهایتاً منجر به خلعسلاح طراح میگردد، بپرهیزیم. زیرا محصول نهایی، طرحی بیقاعده و بسان غول فرانك اشتاین (frank stein) خواهد بود و ناخواسته قدرت عمل را از دست طراح میگیرد و او را عاملی منفعل میسازد. باور كنیم كه بخش زیادی از آثار گرافیكی كه مورد تشویق و تحسین بعضی از مجامع هستند، صرفاً با این شیوه اجرا میگردد. در این هنگام برنده اصلی این میدان، خود طرح است، نه طراح، زیرا طراح نیز به مانند بقیه افراد برای آنچه كه ناخواسته تولید شده، ندای تشویق سر میدهد یا گاهی نیز از او به شدت میگریزد. تنها تفاوتش با دیگران در این است كه او مغلوب این میدان و سوم شخص غایب در طراحی است.
فراموش نكنیم كه تدبیر و خلق یك تركیب گرافیكی، خصوصیتی است كه فقط در محدوده دانش طراح گرافیك است ولی درك و دریافت آن كیفیتی محسوس است كه الزاماً نیازی به فهم قواعد هنری ندارد و همگان با كمی دقت، میتوانند آن را دریافت كنند ؛ همانطوری كه ما از یك شعر زیبا لذت میبریم، ولی هرگز قدرت خلق آن را نداریم. تركیب گرافیكی نیز دقیقاً چنین خصوصیتی دارد.
قوه ادراك همه انسانها برای بهرهمندی از عنصر زیبا و موضوع زیبایی در حالتی نسبی، توانی از یك تا بی نهایت دارد ولی قوه خلاقیت هنری همه انسانها سیر صعودی ندارد بلكه گاهی به نمرات منفی نیز منتهی میشود. نتیجه اینكه ایجاد یك تركیب گرافیكی كه علاوه بر كیفیت زیبایی، دارای ارزشهای هنری نیز باشد، كاری است بس دشوار كه تنها از عهده طراحان گرافیك برمیآید.
تركیب گرافیكی، چیدمانی ناخواسته در تالار آینهها نیست كه انعكاسی از انعكاس دیگر باشد و سیر خلق یك تصویر، خارج از اختیار هنرمند به انجام برسد. هر بخش از اثر تركیب شده گرافیكی، چنانچه بر اثر حادثهای فیالبداهه شكل بپذیرد، باید دوباره به نقد و بررسی گذاشته شود، كه آیا در راستای مفهوم مورد نظر قرار دارد یا خیر؟
میتوان ادعا كرد كه یكی از اصلیترین مؤلفههای ایجاد یك اثر جذاب گرافیكی، تسلط طراح به علم تركیب بندی است. به جرأت میتوان گفت، بزرگترین عاملی كه تا كنون باعث گردیده كه محصولات گرافیكی كشورمان نتوانند با نمونههای مشابه خارجی رقابت كنند، مسئله عدم احاطه علمی طراحان گرافیك بر موضوع تركیببندی و علم چیدمان است.
تركیببندی گرافیكی بر مبنای اصولی ریشهای در هنر شكل میپذیرد و بدون شناخت این ظرایف پنهان، ولی مؤثر، هرگز نمیتوان به نتیجهای مناسب، دست یافت. چیدمان هنری و تركیببندی گرافیكی، برآیند دانش عمومی، دانش تخصصی، تجربه بصری و انتظار طراح از ظرفیت اشكال در حالات متفاوت است، كه با توجه به موقعیت زمان و دید هنرمندانه او در مواجهه با موضوعات مختلف مورد استفاده قرار میگیرد.
آنچه موجب میگردد یك اثر گرافیكی، یك سر و گردن بالاتر از آثار دیگر قرار گیرد، كاربرد مجموعهای دو وجهی از هنر و طراحی است. هنر همان انرژیهای نامحسوسی است كه به مدد علم طراحی و عناصر بصری در آثار تجسمی، به وجهی محسوس مبدل میگردد، ولو آنكه همه مفهوم و انرژی خود را نتواند به مخاطب تفهیم نماید.
توجه به اشكال، رنگها، عناصر، اندازهها، مكانها، مفاهیم، نوشتار و غیره در درون اثر و عوامل دیگری در خارج از اثر، معیارهایی است كه طراح را در راهیابی به تركیببندی مناسب،كمك میكند.
– پیش طرح
طراح گرافیك برای رسیدن به یك تركیب صحیح گرافیكی، باید بسان معماران و مهندسان، ابتدا با یك نقشه اولیه به طراحی موضوع خود بپردازد. زیرا هیچ اثر معماری یا صنعتی، بدون نقشه قبلی و فیالبداهه ایجاد نمیگردد. همانطور كه دید سه بعدی معماران و مهندسان، یكی از اصلیترین قوای تجسم ذهنی حجمهاست، طراحان گرافیك نیز میبایست ابتدا پیرنگ و نقشه (طرح) دقیقی از آنچه كه قرار است به اجرا درآید را برای خود و دیگران تولید نمایند، تا این پیش طرح برای دیگران نیز قابل فهم باشد و صرفاً برای دیدن آن، همگان را به پایان كار ارجاع ندهند.
– اولین قدم
تركیب از عدد دو شروع میشود. یعنی با یك شكل در فضای بینهایت و بیكادر، هیچ تركیبی ایجاد نمیگردد. اما به محض حضور یك شكل در كادر یا دو شكل در كنار یكدیگر، موضوع تركیب آغاز میگردد. هر چه اجزاء بیشتر شود، تنوع تركیبات بیشتر و پیچیدهتر میگردد، تا جایی كه در مواجهی با اشكال و عناصر زیاد، مجبور میشویم با دید گروهی به اجزاء بنگریم و آنها را در گروههای مختلف، دستهبندی كنیم. آنگاه برای تركیب هر گروه با گروه دیگر، تركیب جدیدی بدست بیاوریم.
این گروهبندی، گاهی در لایههایی كه تنظیم میكنیم قابل اجراست و گاهی در مجاورت یكدیگر تشكیل می شوند.
– ترکیب نهایی
تركیببندی هنری، روش بسیار پیچیدهای است كه یكی از الزامات آن، شناخت كلیت نهایی هر اثر هنری است. اگر طراح گرافیك بداند كه اثر نهایی او چه چیزی خواهد بود، از سعی و خطا پرهیز كرده و همه همت خود را صرف ایجاد اثر هنری میكند. در این روش، زودتر از هر روش دیگری میتوان به نتیجه رسید؛ یا لااقل به هدف نزدیك شد. نقطه اوج هر تركیب گرافیكی، همان نقطه طلایی است كه در هنرهای دیگر نیز قابل دستیابی است. موسیقیدانان، نقاشان، خوانندگان و مجسمه سازان، هر یك، تجربیاتی از چنین وضعیت ایدهآلی در بخشی از آثارشان دارند كه همیشه رخ نمیدهد. مجموعهای از عوامل بیرونی و درونی، دست به دست یكدیگر میدهند تا چنین تركیبی به منصه ظهور برسد.
خداوند متعال برای خلق هر موجودی در عالم آن را به اندازه مشخص آفریده است. یعنی وضعیتی ورای این خلق، از لحاظ كیفیت وجودی، متصور نیست و هیچ قدرتی غیر از قدرت لایزال الهی، توان چنین خلقی را ندارد. لذا در همه پدیدههای عالم، با آخرین دستآورد خلقت الهی، از لحاظ صورت، محتوی، اجزاء و تركیب روبرو هستیم. آنچه موجب لذت ما از طبیعت میگردد، انبساط خاطری است كه از دریافت تدبیر الهی در نظم دهی به ظاهر و باطن طبیعت بدست میآید. درك این زیبایی اشاره به این مطلب دارد كه خلقی است مدام و اگر لحظهای عنایت حق تعالی از پشتوانه چنین خلقی كه آفرینش، حفظ، تدبیر و فانی كردن آن بدست اوست، قطع گردد، به قدر یك پلك زدن هم، فرصت دیدن و لذت بردن از آن را نخواهم داشت.
هر هنرمندی، چنانكه بخواهد رسالت خویش را در مورد خلق هر اثر هنری یا هر تركیب هنری به انجام رساند، میبایست با آخرین توان خود، بهترین ظرفیت بصری هر شكل یا عنصر هنری را كشف و به نمایش بگذارد یا اینكه آن را ایجاد نماید. در غیر این صورت كار خود را ناقص انجام داده است. خلق یك تصویر، یك شكل، یك تركیب و هر موجودیت دیگری در عالم هنر، تنها بااین روش است كه میتواند ممتاز از دیگر پدیدههای تولیدی در این عرصه باشد.
بارها از عدهای این جمله را شنیدهایم كه «میخواهم تركیبی فیالبداهه تولید كنم» در حقیقت هیچ تركیب فیالبداههای در عالم، وجود ندارد. اگر لایه لایه از تركیبات شكلی در طبیعت پرده برداریم، متوجه میشویم كه با حذف هر لایه، به لایهای منظم و هوشمندانه در زیر آن دست خواهیم یافت. این جریان تا بینهایت ادامه دارد و در هیچ منطقهای از این مكاشفهی قابل مشاهده در عالم، حلقهی گم شدهای از نظم و فعل بیتدبیر وجود ندارد. پس تركیب اتفاقی یا فیالبداهه در عالم هنر و خلق هنری، هیچ تعریفی ندارد.
فیالبداهه یعنی نتیجه یك عمر تجربه، تمرین و علمآموزی هنرمند در مقوله هنر كه میبایست در آزمونی بدون پیش فرض، امتیاز مناسبی كسب كند. درست به مانند یك خطیب سخنور كه چنانچه در معركهای ناخواسته واقع شود، بازهم به مدد تجربههای قبلی و خلاقیتهای وابسته به آنها، میتواند خطبه مناسبی ارائه كند. كاری كه از افراد عادی بر نمیآید.
آثار فیالبداهه در تركیبات هنری، مخصوصاً هنر گرافیك، تنها زمانی دارای ارزش است كه همه عوامل فوق در آن رعایت شده باشد. در غیر این صورت از هر شخص بیتجربهای نیز میتوانیم انتظار خلق یك اثر فیالبداهه داشته باشیم.
یكی از پرسشهای مهمی كه در حوزه گرافیك، مطرح میشود؛ این است كه آیا تركیب گرافیكی، صرفاً مبتنی بر یك دید متفكرانه و خلاق هنری تهیه میشود یا بر اساس یا سری قواعد و دادههای علمی، قابل طراحی و اجرا است؟
اگر برای یك تركیب گرافیكی قائل به برخورداری از مایههای هنری هستیم و انرژی ناشی از این فرآیند به ما نیز منتقل میشود، باید بتوانیم این مشخصات را از میان اثر استخراج و تأویل كنیم. بدون آنكه در حیطه خیالپردازی و تعصب واقع شویم. اما اگر هیچ كنایه، اشاره، تفكر، تخیل و نمادی در كار نباشد، بهجاست، شجاعانه آن اثر را یك چیدمان گرافیكی بنامیم. زیرا تولید دقیق این چیدمان نیز یكی از اهداف گرافیك است. بدون آنكه در تولید كننده آن ایجاد شرمندگی كند.
مثلاً برای معرفی نام یك فروشگاه اغذیه، همراه با آدرس آن كه هیچ هدف دیگری را غیر از اطلاع رسانی صرف، دنبال نمیكند، بكارگیری تركیب صحیح حروف در صفحه، یك هدف نهایی است. در چنین موقعیتی هیچ كمكاریای صورت نگرفته است. درست مثل تركیب نیازمندیهای روزنامه، كه هیچكس توقعی بیش از این، از تركیب ۵ الی ۶ كلمه ندارد. در حقیقت هر یك از این تركیبها، دارای كیفیتی خاص است كه میبایست مورد بررسی قرار بگیرد.
در اینجا لازم است که توضیح بیشتری در مورد چگونگی شکلگیری چنین ترکیباتی در آثار گرافیکی ارایه نماییم، تا با وضوح بیشتری به مطلب پرداخته شود.
– کیفیت طراحی و کیفیت هنری
از منظر كارشناسی و نقد آثار هنری، دو كیفیت كاملاً بارز در آثار گرافیكی، قابل بررسی است. این دو كیفیت عبارتند از، كیفیت هـنری (Quality of Art) و دیگری كیفیت طراحی (َQuality of Design) كه لازم است به توضیحاتی در مورد هر یك از آنها بپردازیم.
كیفیت هنری همان خصیصهای است كه باعث گردیده به بعضی از آثار گرافیك كه با محوریت اندیشه هنری شـكل میپذیرد، نام هنر گرافیك (Graphic Art) اطلاق شود. دغدغه هنرمند در خلق چنین اثری، بیان ایدهای ناب یا اندیشهای والاست كه با چاشنی خلاقیت و ابتكار توأم است. اگر حوزه گرافیك را بستر و ابزاری برای بیان چنین دیدگاه متعالی در نظر بگیریم، به جرأت باید بگوئیم كه این حوزه (گرافیك) به جهت چنین انتخابی از سوی هنرمند، باید به خود ببالد.
اما «كیفیت طراحی» الزاماً یك هدف صرفاً هنری را دنبال نمیكند بلكه میتواند به دنبال تركیبی متناسب باشد. دراین قبیل از آثار گرافیكی، تهیه و تولید یك مجموعه چشمنواز كه مبتنی بر اصول اولیه علم گرافیك بنا شده باشد، اولویت اول طراح است. ایجاد چنین تركیببندی گرافیكی، میتواند تا حد بسیار زیادی منجر به معرفی یك اثر زیبا ـ در صورتی كه برای زیبایی، مفهومی مترادف با هنر قائل نباشیم ـ شود. قواعد هندسی، شناخت نسبتهای طلایی و الهامگیری از تركیبات طبیعت، همگی از مؤلفههایی است كه میتواند طراح گرافیك را در این مسیر یاری نماید. در اصل فن بكارگیری قواعد هندسه و تناسبات تجسمی، برای رعایت یك سری اصول اولیه در ایجاد هماهنگی در یك چیدمان، همان كیفیت طراحی است كه قوایی را برای تحریك حس دریافت زیبایی در ما ایجاد میكند. البته این بدان معنی نیست كه آثار «هنر گرافیك » كه نوعی كیفیت هنری در آنهاست، از رعایت این اصول مبری هستند. برخورداری از كیفیت هنری در یك اثر گرافیكی، هرگز مجوزی برای برهم زدن یا بیتوجهی به قالبهای هنرهای تجسمی و اصول متقن آن نیست، بلكه توانمندی هنرمند را در بكارگیری صحیح این فرمولها برای بیان تفكری ارزشمند، دو چندان میكند.
– تفاوتها
آثاری كه از آنها به عنوان هنر گرافیك یاد كردیم، ضرورتاً در بطن خود پایبندی شدیدی به رعایت اصول طراحی نیز دارند. اما آثاری كه از آنها تحت عنوان طراحی گرافیك نام بردیم، الزاماً آثار هنری نیستند. اكنون با توضیحاتی كه گذشت میتوان چنین گفت كه تفاوتِ بین « هنر گرافیك » و « طراحی گرافیك » از حیث مفهوم عبارت است از اینكه، آثار « هنر گرافیك » همگی به نوعی غیر تكراری، معنا محور، متفكرانه، خلاقانه، زیركانه، پیشرو، رندانه و دارای دغدغههای انسانی و اجتماعی هستند. در هر كدام از این تركیبات میتوان جادهای نو به دریافت حقیقت را كشف كرد. معمولاً تعداد این قبیل از آثار كم است زیرا لحظاتی كه انسان در چنین وضعیتی سیر میكند، خیلی طولانی نیست. زمان تقویمی، شامل حال این آثار نمیگردد، بلكه در هر موقیعتی صدر نشین انواع خود هستند.
اما در مورد « طراحی گرافیك » این فعالیت ضرورتاً در مسیر راهیابی به مفهوم پیچیدهای در خارج از خود نیست. « طراحی گرافیك » نوعی تركیب گرافیكی است كه میل به بیان پیامی واضح و روشن و بدون حاشیه دارد. شعار هر چه صریحتر، واضحتر، همهگیرتر و همهفهمتر، شعار اصلی این نوع گرافیك است. شاید كراراً با آثاری چشم نواز در نمایشگاههای گرافیك برخورد كردهایم، كه ضمن رعایت همه قواعد گرافیك و حتی كاربرد سلیقههای قابل تحسین، صرفاَ معرف محصول یا تولیدی خاص بودهاند كه هرگز نمیتوان این كارها را در محدوده آثاری كه نماینده هنر گرافیك ایرانی است، قرار داد، زیرا تركیبی منطقی برای شرح یك مطلب مشخص است.
«طراحی گرافیك » درصدد خلق تناسب و زیبایی است ولی «هنر گرافیك» درصدد كشف زیبایی و معرفی آن است. شاید به همین دلیل است كه آثار «طراحی گرافیك» دارای بزك و دوزك زیادی هستند ولی آثار « هنر گرافیك » به غایت سادگی رسیدهاند، یعنی اضافات آنها فرو ریخته و به اصل موضوع پرداختهاند.
« طراحی گرافیك » در چمبره اشكال، رنگها و عناصر درگیر است. اما « هنر گرافیك » خود خلق كننده اشكال و فرمها و عناصر هنری است؛ به عبارتی مؤلف است.
طراح در حوزهی « هنر گرافیك » از هر نمادی مفهوم اصلی آن را بیرون میكشد و بر روح اشكال، رنگها و عناصر تسلط مییابد. زیرا اشكال و رنگها در هنر گرافیك ابواب معنی هستند.
از طرفی، گرافیك تنها میدانی از هنر است كه اشكال در آن بیشترین مفاهیم را دارند. گاهی در یك تركیب گرافیكی، یك نقطه به جای هزاران شكل و حروف ایفای نقش میكند و گاهی به عكس، حجم زیادی از اشكال و حروف به دور یكدیگر میچرخند و تركیب میشوند تا مفهوم یك نقطه را القاء كنند.
یادآوری این نكته را ضروری میدانیم كه تاكنون هیچگاه معیار دقیق و مناسبی برای معرفی علمی و تئوریزه قواعد تركیببندی، ارایه نشده است و آنچه كه امروزه تحت این عنوان در كارگاههای آموزش هنر گرافیك عرضه میشود، بیش از آنكه خصوصیتی علمی داشته باشد، مبتنی بر دانش و انگیزههای شخصی مدرسین است. در اصل خلطی از اصول ترکیببندی در نقاشی و سطح آگاهی هر شخص از فرهنگ چیدمان است. شرح این نكته را ضروری میدانم كه اگر سابقه كاربرد منطق تركیببندی در نقاشی، سبقتی تاریخی دارد، اما شیوههای خلاقانه تركیببندی در هنر گرافیك، تا حد بسیار زیادی توانسته است تأثیر به سزایی در هنر نقاشی به جای گذاشته و گاهی اوقات آن را از بنبست جلوهها و تركیبهای تكراری نجات دهد. این توان ذاتی در رشته گرافیك میبایست بصورت شرح درسی آكادمیك برای مدرسین این رشته آمادهسازی و در اختیار آنها قرار بگیرد. هنر اصیل گرافیك، دیدگاهی به اندازه مجموعه همه هنرها در اختیار دارد. لذا گاهی میشنویم كه از خبرهای در هنر گرافیك، در مورد كیفیت گرافیكی یك لباس یا یك مجسمه یا یك چیدمان در طراحی داخلی، یا دكوراسیون یك منزل سؤال میكنند. در اینجا این سؤال مطرح است كه كیفیت گرافیكی، كدام بخش از گرافیك است كه میتواند در مورد هر اثر و تركیبی اظهار نظر كند، بدون آنكه ناظر بر عملكرد رسانهای گرافیك باشد.
در حقیقت كیفیت گرافیكی عصاره دانش طراح گرافیك است كه در نقطه اوج هنر گرافیك، یعنی همان منطقهای كه خود میوه میدهد و میوه دیگر هنرها را میچیند، قرار دارد و به همین دلیل است كه میتواند در مورد دیگر هنرها قضاوت كند. همه هنرها با زبان بیزبانی، پس از عبور از هفت خان تكنیك، به این نقطه میرسند، یعنی متوجه « آنِ » هنر میشوند. هنر گرافیك باتوجه به بكارگیری دیگر هنرها در مسیر تولیدات خود، توجه بیشتری به این كیفیت « آن » دارد.
اینكه میگویند آن خوشتر ز حُسن / یار ما این دارد و آن نیز هم
« این » در تركیبات هنری، اشاره به تكنیك دارد و « آن » همان بهره یا سهمی است كه هر هنری یا هر تركیبی یا هر شخصیتی از منبع نورانیت و جمال الهی به عاریت میگیرد. در اصل هر كیفیتی از لحاظ زیبایی در هنر، در احاطه زیبایی حقیقی و آینه گردان اوست.
وقتی میگوییم یك اثر هنری به مانند شعر است، یعنی بسیار روان و موزون اجرا شده. وقتی میگوییم یك اثر هنری از موسیقی خوبی برخوردار است، یعنی دارای ریتم مناسب، نواخت منطقی و ضرب آهنگی موزون است. وقتی میگوییم یك اثر هنری از گرافیك (كیفیت گرافیكی) خوبی برخوردار است، یعنی اثر خصوصیتی چشم نواز دارد و همه موارد فوق را شامل میشود.
هنر گرافیك این افتخار را دارد كه میتواند به عنوان معیاری برای ارزشگذاری و محاسبه كیفیت هنری هر اثر هنری دیگری مورد استفاده قرار بگیرد. حتی میتوان با هنر گرافیك رنگِ صدا را توصیف كرد. هنر گرافیك به واسطه بهرهمندی خود از كاربرد همه هنرها در خلق تركیبات گرافیكی، یكی از معدود رشتههای هنری است كه پیوند مستحكمی با دیگر هنرها دارد.
– اولین ترکیب، بهترین ترکیب
عدهای از كهنهكاران عرصه هنر، معتقدند كه اولین تركیب مساوی است با بهترین تركیب، البته فقط در مواردی كه همه عوامل، برای ایجاد چنین وضعیتی موجود باشد. همه ما بارها با چنین شرایطی روبرو شدهایم. تركیبی را برای یك سربرگ یا بروشور آماده كردهایم، ناگهان مشتری از راه میرسد و از سر ماجراجویی با دستورات غیر كارشناسی، كل این تركیبات را برهم میزند و مسیرهای انحرافی را در چیدمان دنبال میكند.تا آنجا كه خود او خسته شده و جمله تكراری آخر را، چنین اداء میكند : « من نمیدانم ؛ هر كاری كه خودت صلاح میدانی انجام بده.» پاسخ این درخواست، در حقیقت نوعی عودت به همان تركیب اولیه است. این تجربه در مورد خود طراح نیز صادق است.گاهی در یك تركیب گرافیكی، طراح با سرعت بسیار بالایی، به یك چیدمان عالی دست مییابد، اما بر اثر عدم اعتماد به نفس و باورپذیری خود و از طرفی دیگر، توهم كمكاری برای مشتری، دست به هنرنماییهای احساسی دیگر میزند، كه اكثراً بینتیجه به پایان میرسد. زیرا آنقدر تركیب اولیه قدرتمند است كه نمیتواند از آن دل بركند، نه عقلی و نه احساسی، اینها همه دغدغههای تولید یك تركیب گرافیكی است. شعار اولین تركیب مساوی با بهترین تركیب، زمانی صادق است كه معیارهای خلق اولین تركیب، تماماً بر پایه تجربیات عمیق علمی و هنری و همچنین تأمل و تفكر طراح، در باب مسئله مورد نظر، به عنوان پیش نیاز این تركیب، استوار باشد. چنانچه طراح گرافیك یا هر هنرمندی، از زوایای مختلفِ مسئله مورد نظر، بیاطلاع باشد، اولین تركیب كه نه، بلكه صدمین تركیب او نیز به ثمر نمیرسد.
– نتیجه گیری:
نتیجه اینكه خلق تركیب گرافیكی، فرآیندی است از همكاری تفكر پویا و تكنیك برتر كه هیچكدام منهای دیگری به تنهایی در این فرآیند، ارزشی نخواهد داشت. ذهن مرتب و منظم، همراه با كاربرد تكنیكهای متفاوت، میتوانند آفرینشگر آثاری منضبط و مرتب باشند و بالعكس، ذهن آشفته و درگیر همه چیز را به سمت درگیری میكشاند. متأسفانه تظاهر به آشفتگی و هیجان و هر چیزی را متفاوت دیدن، در میان برخی از طراحان گرافیك، به یك ژانر روزانه تبدیل شده است. ژولیدگی فكری و تظاهر به اینكه صاحب نگاهی مطفاوط هستیم، یكی از آفات اصلی در عدم دستیابی به تركیبات منطقی در گرافیك است. تركیباتی كه از همه سو بتواند مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
بیائیم با بازنگری بر قواعد هنر گرافیك و احترام نهادن به زیرساختهای پُربهایی كه با زحمات بسیار زیادی آفریده شده یا كشف شدهاند، بار دیگر در اجرای این قواعد كوشش نمائیم.
پایان
با دقت به ترکیب بندی خوب همین نوشته میشه معنای ترکیب بندی رو فهمید.
بسیار عالی و بسیار ممنون از شما