نویسنده مقاله: سید محسن موسوی (دکترای تخصصی حکمت هنرهای دینی) ـ139۷
بررسی و تحلیلِ آسیبهای ازدواج سفید
از آغاز سالهای دههی هفتاد، کشور، با موج گستردهای از حضور بانوان در عرصههای مختلف شغلی و تحصیلی روبرو شد. از طرف دیگر سیل آقایانِ جوانِ مشتاق کار نیز بر این جمعیت، افزوده گشت؛ جوانانی که برای امرار معاش و تشکیل خانواده، به یک شغل آبرومند و با امنیت احتیاج داشتند. اما حضور گستردهی بانوان و میل کارفرمایان به استخدام این گروه از آحاد جامعه، به دلیل هزینهی کمتری که داشتند ـ از جمله حقوق پایینتر و صداقت شغلی بالاتر ـ سبب گشت که موقعیتهای شغلی برای آقایان به شدت کم شده و هر روز بر سیل بیکاران افزوده گردد، تا جایی که مسئلهی بیکاری به یکی از معضلات دولتها تبدیل گشت. این حضور گسترده، تا جایی پیش رفت که، بخش اعظمی از مشاغل سَبک، همچون منشیگری و فروشندگی و بخش دیگری از مشاغل تخصصی، همچون فعالیتهای حوزهی پزشکی، آموزش عالی و کارمندی حرفهای، در اختیار بانوان قرار گرفت و عرصه را به شدت برای کار و تحصیل آقایان تنگ کرد. طبیعی است که در چنین شرایطی، از بدنهی اعتبار اقتصادی و علمی آقایان بهمرور کاسته شد و متقابلاً، بانوان در عرصههای اجتماعی از اعتبار بیشتری در این حوزهها برخوردار شدند. اکنون با گذشت زمان، جامعه با جمع کثیری از تحصیلکردگان و بانوانِ مجربی روبرو گشت که متناسب با سطحِ این جهش علمی و اقتصادی که شامل حالشان شده بود، همسران درخوری نمییافتند؛ آقایان جوان نیز خود را برای وصلت با چنین بانوانی از لحاظ مسئلهی کُفویّت و تأمین هزینههای معاش مناسب نمیدیدند، لذا کمکم بر سن ازدواج این دو طیف جوان افزوده گشت. اما به هر حال، نوع بشر، فارغ از اینکه دارای چه سطح اجتماعی و اقتصادیاست، نیازمند زوج یا زوجهای برای تأمین امورات زندگی خویش است. بر همین اساس، عدهای از بانوان که سن ازدواج آنها فراتر از عرف رفته بود، تن به ازدواجهایی دادند که در جامعهی ما به عنوان همسر دوم یا «هوو» معروف است؛ یعنی ایشان به جای آنکه مسئولیت اقتصادی و اجتماعی یک جوان بیکار، بیدرآمد و بیتجربه را بهعهده بگیرند و طعنهی عدم کُفویّت این زوجیت را بپذیرند، در فضایی کاملاً پنهانی، اقدام به ازدواج با عاقلمردانی کردند که دارای سطح زندگی خوب و متمولانهای بودند و از این میان به رفع و فَتقِ امور عاطفی و زناشویی خود پرداختند؛ شیوهای که در ظاهر، برای آنها مشکلی ایجاد نمیکرد، اما باطن مسئله، کمکم رخ عیان نمود و عرفِ جامعهی ایرانی که پذیرای این نوع از چند همسری را به صورت گسترده نداشت، با معضلات بسیاری در خانوادهها روبرو شد. این نوع از تعدد زوجات با هیچیک از هنجارها و الزاماتِ منطقی مورد سفارشِ عرف و و دین، سازگاری نداشت، زیرا برای تعدد زوجات در دین اسلام، دلایل متفاوتی ذکر شده است که با نفسِ این گرایش و پیوند پنهانی، همخوانی نداشت. در نهایت این معضل تا جایی پیش رفت که مدتها به عنوان موضوع اول سناریوهای تلویزیونی و سینمایی و رومانهای تألیف شدهی بانوان، قرار گرفت و حکایت از پدیدهای ناهنجار در اجتماع میکرد. با تعدیل شدن این موضوع در میانهی دههی هشتاد، و عنایت بانوان به بیثباتی این نوع از زوجیت که بیشتر برآورندهی تمنای مردان زیادهطلب بود، موج جدیدی از دختران مجرد، به جمع بانوان بیهمسر در کشور افزوده گشت که برای همسر یابی، متاسفانه تن به آموزههای ناصواب الگوهای غربی داده و مسابقهای در عرضهی جنسیت به واسطهی انواع پوششهای غیر عرفی و آرایشهای غیر متداول بهراه انداختند. کار تا جایی پیش رفت که دیگر آقایان جوان، به دلیل وجود میدانهای جدیدی برای رفع بحران عاطفه و زناشویی خود، و همچنین قرار گرفتن در بحران اقتصادی ناشی از شرایط کشور، دیگر تمایلی به ازدواج رسمی، از خود نشان ندادند. دور باطلی که روزبه روز بر حجم آن افزوده میشد و قُبح آن تحلیل میرفت. متاسفانه گوهری که بر اساس امر فطری، میبایست مکنون میماند تا خریدارش بیشتر شود، از سطح تقاضای بازار پیشی گرفت، و مسامحتاً و دور از شأن بانوان عزیز باید بگوییم که از ارزش این گوهر بیرون مانده از صدف، روز به روز کاسته گشت و خریدارش کمتر شد.
گوهر خود را مزن صائب به سنگ ناقصان / باش تا جوهر شناس قابلی پیدا شود ( صائب تبریزی)
به عبارتی تعادل بازار به هم خورد و این آغاز راهی بود که در این مقال در پی آسیبشناسی آن هستیم، یعنی شروع ازدواجی به اصطلاح سفید که از هر سیاهی، تاریکتر و تیرهتر است. جوانان برای رفع نیازهای عاطفی و جنسی خود، اقدام به روی آوردن به طرحی غربی نمودند و موضوع همباشی یا ازدواج سفید (White Marriage) را مورد گزینش قرار دادند؛ ازدواجی که بهطور کلی خارج از آموزههای دین اسلام و عرف ایرانی قرار دارد و حتی در بعضی از کشورهای غربی مثل آلمان، هنوز نیز صرفاً به عنوان پیشزمینهی ازدواج دائم معرفی میگردد، نه نوعی ازدواج، زیرا به خودی خود، این نوع از همباشی، در تمامی جوامع، دارای قبحی آشکار است. تا سال ۱۹۷۰ میلادی این نوع همباشی در امریکا کاملاْ غیر قانونی بود و صرفاْ به عنوان دوران پیش ازدواج در نظر گرفته میشد. فقط در فنلاند، این نوع ازدواج در سطحی بسیار نادر، کنونایز شده و به عنوان ازدواجی قانونی، مطرح است.
قابل ذکر است که پس از جنگ جهانی اول و دوم، که ماحصل آن بیش از شصت میلیون کشته در اروپا بود، پارلمان آلمان، کارگروهی را برای حل مسئله عدم وجود همسر برای زنان و دختران مجرد این کشور تشکیل داد تا با بررسی تعدد زوجات در آموزههای دین اسلام در کشورهای اسلامی، رونوشتی منطقی، مذهبی و متناسب با عرف کشورهای غربی برای حل این مسئله تهیه کنند. این کارگروه، پس از بررسیهای عمیق و بیطرفانهی خود، به این نتیجه رسیدند که موضوع تعدد زوجات در اسلام، روشی کاملاً دقیق و مطابق با فیزیولوژی خلقت مردان و زنان است و هیچ مشکلی برای جامعه آلمان ایجاد نخواهد کرد. ایشان با ارایهی این لایحه به پارلمان آلمان، خواستار پذیرش و اجرای این طرح از سوی مقامات قانونگذاری عرفی و مذهبی در آلمان شدند که متأسفانه با نظر مساعد مقامات مذهبی آلمان روبرو نشد و این طرح به تصویب نرسید و از همین رهگذر، مراکز آماری آلمان، این کشور را از حیث روابط نامشروع میان زن و مرد، در لایههای زیرین اجتماع، دارای رتبهای فرازین میدانند که یکی از نتایج عدم تصویب لایحهی چند همسری بود. البته باید اذعان کرد که موضوع چند همسری، دارای مساٰیل مختلفی است که به راحتی نمیتوان ان را برای جوامع و افرادی که هیچ مشکلی ندارند، تجویز کرد، زیرا موجبات آسیبهای روانی برای خانمها و زیادهخواهی و تنوعطلبی برای آقایان را فراهم میآورد. این نوع ازدواج باید بر اساس عرف جوامع نیز مورد مطالعه قرار بگیرد. کشور ایران از جمله کشورهای اسلامی است که موضوع تعدد زوجات در آن به هیچ وجه مورد پذیرش بانوان قرار نخواهد گرفت.
در ادامه متذکر میگردد که بر اساس استدلالهای ذیل، هیچگونه فایدهای در این همباشی غیر شرعی، وجود ندارد و نگارنده معتقد است که غیر از توسعهی بحرانهای عاطفی و رابطهی نامشروع و احتمالاً فرزندانی نامشروع برای جامعه، هیچ آثار مثبتی بر این نوع از زوجیت مترتب نیست. رابطهای بدون تعهد، که طرفین، هیچگونه مسئولیتی نسبت به یکدیگر از لحاظ مسئلهی زناشویی در اجتماع نخواهند داشت. مردانی که نسبتشان با بانوان، به فرمایش قرآن کریم: « الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض» (نساء ـ 34)، است، دیگر از حیث مردانگی، حمایت و قیمومیّت یک خانواده، شانه تهی کرده و نقش اصلی خود را با عنصری بیتعهد، غیر مسئول و شهوتگرا، عوض میکنند. از طرفی دیگر، بانوان که وظیفهی اصلی آنها در قاموس هستی، «ناموس خدا» و مظهریت نمایش این جمال الهی در وجوه ظاهری و باطنی و فرزندآوری و تربیت، هدایت و امتداد خلقت الهی است، به عناصری منفعل و صرفاً تأمین کنندهی نازلترین سطح خواهشهای حیوانی انسان برای خود و دیگری، خواهند شد.
جالب است بدانیم که ازدواج سفید، این نسخهی بدلیِ ازدواج قانونی و شرعی، که نه بر اساس فطرت آدمی و نه بر اساس آموزههای دینی تهیه گشته، با یک راهکار الهی مناسب، برای مسلمانان اهل تشیع، از سوی شارع مقدس، تحت عنوانِ ازدواج موقت، مطرح گشته است. ازدواجی سپیدتر و پاکتر از هر ازدواجی که به اشتباه، نام سفید بر آن نهادهاند. ازدواجی که کاملاً بر اساس اصول انسانی و اسلامی شکل میگیرد و ناظر به همهی حقوقی است که طرفین زوجیت و حتی فرزندانی که احتملاً از این ازدواج پدید میآیند را نیز از پیش مدنظر قرار داده است. ازدواجی که بر اساس منابع روایی و مأثوره از اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام، خود موجبات برکاتی در زندگی انسانها، خواهد شد و در قرآن کریم با عنوان «مُتعِه»، مورد تأیید خداوند متعال قرار دارد. (این نوع ازدواج نیز شرایطی دارد که برای مردان متأهل کاملاْ بلااستفاده و مذموم است.)
اگر اهل فرهنگ و دستاندرکاران امور اجتماعی و علوم انسانی، در کشور، با نگاهی بر اساس آینده پژوهی، در سی یا چهل سال گذشته، پیشبینی چنین شرایطی را بر اساس الگوهای کشورهای دیگر کرده بودند، امروزه بدبینی خانوادهها از ازدواج موقت به این شدت نبود و متأسفانه به سمت کنشهای غیر عرفی و غیر دینی، پیش نمیرفتیم.
در ادامه به چند مورد از آسیبهای اجتماعی ازدواج سفید اشاره میشود:
1. عدم رعایتِ اصول ازدواج محضری (قانون کشور) و شرعی (قانون الهی)
2. عدم رعایت حقوق حقهی بانوان، که متأسفانه در این ارتباط غیر قانونی، متحمل بیشترین ضررها و زیانهای مالی، هویتی، عاطفی و … میشوند.
3. تزریق عنصر بیمسئولیتی به قاموس ازدواج که ذاتاً خود محتوای برجستهترین انواع مسئولیتهاست.
4. عدم رعایت حقوق اجتماعی فرزندانی که خواسته یا ناخواسته از این همباشی به دنیا میآیند.
5. میل به پنهانکاری و خلوتگزینی طرفین این زوجیت و عدم ارتباط و حضور در میان وابستگان که سطح حمایت خانوادهی ردیف اول را از طرفین به شدت کاهش میدهد.
6. مترتب شدن فسادهای اجتماعی، از جمله ایجاد روابط سهگانه و چندگانه در بین طرفین این زوجیت که ماحصل عدم تعهد وثیق و صریح و قانونی میان طرفین است.
7. بروز جلوههایی از مشکلات روانی از جمله، ناشادابی، گناهپنداری و بیاعتقادی در رفتارهای اجتماعی طرفین زوجیت که ناشی از بنیان غیر عرفی و غیر شرعی شکلگیری این ازدواج است.
8. با توجه به تعهد احتمالی طرفین در عدم فرزندآوری، یکی از آسیبهای این همباشی، معطل شدن یکی از اساسیترین اهداف تشکیل خانواده، یعنی بقای نسل است.
9. به حاشیه رفتن اقتدار پدری و مضمحل شدن مهر مادری که به عنوان یکی از بنیادیترین مؤلفههای تهییج و تلطیفِ روحیهی آحاد انسانها در جامعه است.
10. بر اساس نظریه روانشناختی استرنبرگ، عشق دارای سه مؤلفهی صمیمیت، تعهد و رابطهی جنسی است که در همباشی سیاه، فقط رابطهی جنسی و همتنی آن مورد نظر است.
11. و نهایتاً بیبرکتی، کمروزی شدن، سیاهی قلب و نضجگیری رفتارهای شیطانی در افراد که ماحصل دوری از آموزههای قرآنی و فرامین الهی است، نتیجهی چنین پیوندهای نامبارکی است.
دیدگاه خود را بنویسید